"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Thursday, April 18, 2024

«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل

 

 

 

«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل

 

«تحلیل هگل از سیلوژیسم  فرد، خاص، عام  یادآور اقتباس مارکس از هگل در فصل اول [کاپیتال] است.»

لنین، «چکیده‌ی علم منطق»، (مجموعه آثار، ۳۸:۱۷۸)

چکیده

رابطه‌ی مارکس با هگل از ابتدای انتشار کاپیتال (۱۸۶۷) مورد مناقشه بوده است؛ جدالی که کماکان بین «مارکس‌پژوهان» به‌شدت ادامه دارد. وجه عمده‌ی این مناقشات برسر تشابه و تمایز روش دیالکتیکی در علم منطق و کاپیتال بوده است. لنین به‌عنوان برجسته‌ترین مارکسیستِ هگلی اوایل سده‌ی ۲۰ میلادی، در «دفترهای فلسفی» ۱۵-۱۹۱۴ خود حکمی عام صادر می‌کند که نیازمند اثبات است. لنین «در ارتباط با مسأله‌ی اهمیت حقیقی منطق هگل» اظهار می‌کند که: «بدون مطالعه‌ی دقیق و ادراک کلیت منطق هگل، فهم کامل کاپیتال، به‌ویژه فصل اول، غیرممکن است.» (مجموعه آثار، ۳۸:۱۸۰) سپس ادامه می‌دهد که «در واقع هگل ثابت‌کرد که شکل‌ها و قوانین منطقی، پوسته‌ای پوک نیستند، بلکه بازتاب جهان عینی هستند.» (همان) اما لنین در نقطه‌ی اوج ادراک فلسفی‌اش تأکید می‌کند که «آگاهی انسان فقط بازتاب جهان عینی نیست، بلکه آفریننده‌ی آن است.» (ص. ۲۱۲) 

Monday, April 1, 2024

رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی

 رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی

 

درآمدی بر کتاب‌نامه‌ی مارکس

 

«درحال حاضر، همسر من عمیقاً درگیر مسأله‌ی شرق است، و نسبت به پایداری محکم و صادقانه‌ی فرزندان محمد علیه تمام مسیحیان عوام‌فریبِ حیله‌گر و جنایت‌پیشه، بسیار به‌وجد آمده است

از نامه‌ی جنی مارکس وستفالن به فردریش سورگ، ۲۱ ژانویه ۱۸۷۷ (مجموعه آثار مارکس و انگس، ۴۵:۴۴۵)

 

گستره‌ی پژوهش‌های مارکس «مؤخر» در عرصه‌های گوناگون فنی، علمی، فرهنگی، و تاریخی-سیاسی، چنان همه‌جانبه است که هریک از آنها به‌خودی خود نیازمند یک بررسی جداگانه است.[1] متأسفانه با گذشت بیش از نیم‌قرن از انتشار رونوشت «دفترهای قوم‌شناسی» مارکس توسط لورنس کریدر، این مجموعه هنوز به هیچ زبانی ترجمه و ویراسته نشده است. بخش عمده‌ی پژوهش‌های تاریخی-سیاسی مارکس - از استرالیا تا هندوستان، و از الجزایر تا امریکای شمالی و جنوبی - به روابط اجتماعی و مالکیت اشتراکی بر زمین می‌پردازد، اما هم‌هنگام سامانه‌ی سیاسی متناسب با آن روابط و فرایند فروپاشی مالکیت جمعی پس از ورود استعمارگران انگلیسی و فرانسوی را بررسی و نقد می‌کند. 

Sunday, March 24, 2024

آزادی مارکس از اسارت «مارکسیست‌ها»

 «آزادی مارکس از اسارت «مارکسیست‌ها

 

«آنچه آشناست دقیقا از آنجا که آشناست، ناشناخته است»

هگل

مقدمه

کارل مارکس اندیشمندی شناخته شده است. کدام مارکسیستی است که با اثر تاریخ ساز او، کاپیتال آشنا نباشد؟ و یا به‌عنوان «کتاب مقدس طبقه‌ی کارگر» به آن سوگند وفاداری یاد نکرده باشد؟ آیا در بین آن‌ها کسی هست که با نظر مارکس درباره‌ی کار در جامعه‌ی سرمایه‌داری و رهایی کارگر مخالف باشد؟ پس آیا این عدم مخالفت با او به‌معنی درک مفهوم کار است؟ 

مگر «مارکسیست‌ها» مدت‌های مدید اقتصاد بابرنامه، حذف سرمایه‌دار خصوصی، و تمرکز ابزار تولید در دست دولت را به‌عنوان سوسیالیسم معرفی نمی‌کردند؟ مگر هدف سوسیالیسم را رفع تضاد بین تولید جمعی و تملک خصوصی معرفی نمی‌کردند؟ ما در دوران متفاوتی به‌سر می‌بریم.

Friday, March 22, 2024

انقلاب فلسفی هگل

 «انقلاب فلسفی هگل،  در بندهای‌ پایانی «فلسفه روح»، کتاب نهایی «دانشنامه‌ی علوم فلسفی

 

 

بند ۵۷۴ – این مفهومِ فلسفه، ایده‌ی خود-اندیش است، حقیقتی که نسبت به خود آگاه است (۲۳۶) – نظامی منطقی اما با این وجه مشخصه که شمولیتِ آن در محتوای انضمامی و نیز در فعلیت‌اش تایید و تصدیق شده است. علم از این راه به نقطه‌ی آغاز خود باز گشته است: نتیجه‌ی آن نظامی منطقی اما به‌مثابه‌ی اصلی روحانی است. از درون داوری مقدماتی که مفهوم در آن صرفا تلویحی و نقطه‌ی آغاز بی‌واسطه بود، و ازاینرو، از درون ظهوری که در آنجا داشت، به یک اصل خالص، و در نتیجه به واسطه‌ی مناسب خود، تعالی یافته است

 

Monday, March 18, 2024

سوژه، جسم و پراکسیس انسانی

 سوژه، جسم و پراکسیس انسانی

 

«کلِ حرکت تاریخ، همان‌طور که کنش بالفعل پیدایشِ آن – کنش زایش موجودیت تجربی‌اش – و نیز به لحاظ شعور اندیشمندانه‌ی آن، فرایند ادراک شده و آگاهانه‌ی شدنِ آن است.»

مارکس، «مالکیت خصوصی و کمونیسم»، (مجموعه آثار، ۳:۲۹۷)

 

دانسته است که مارکس به فویرباخ خرده می‌گیرد که او «از فرایند تاریخی تجرید حاصل می‌کند.» ازاینرو، ذات انسان را «صرفا به‌عنوان ''نوعیت'' افراد جداگانه‌ای ادراک می‌کند که به‌طور طبیعی متحد شده‌اند.» جایگاه این «ماتریالیسم مکاشفه‌ای»، «جامعه‌ی انسانی، یا انسانیت اجتماعی» نیست، بلکه «فردِ واحد» است. (مجموعه آثار، ۵:۴) اما، «برای انسان سوسیالیست، کلیتِ باصطلاح تاریخ جهانی، هیچ چیز نیست به‌جز آفرینش انسان توسط کارِ انسان.»

مفهوم «حیات» از منظر هگل

مفهوم «حیات» از منظر هگل

 

(برگرفته از «منطق»، کتاب اول «دانش‌نامه‌ی علوم فلسفی»، ''آموزه‌ی مفهوم''، قسمت ''ایده''، زیرعنوان ''حیات'' یا ''زندگی''، بندهای ۲۱۵ تا ۲۲۲. این ترجمه از متن انگلیسی ویلیام والاس انجام شده است. انگیزه‌ی اصلی این ترجمه، ادامه‌ی گفتگو با دوستی فرهیخته در باره‌ی مفهوم جسم یا بدن در اندیشه‌ی هگل است.)

 

بند ۲۱۵

ایده، اساسا یک فرایند است، چون فقط تا آنجا که منفیت مطلق است و به همین دلیل دیالکتیکی است، همانندی مطلق و آزاد مفهوم است. ایده، مسیر دورانی حرکت است که در آن مفهوم، در ساحت جامعیتی که همانا فردیت است، به‌خود سرشت عینت و نیز ضدِ آن را اهدا می‌کند؛ و این برون‌بودگی که جوهرش مفهوم است، توسط دیالکتیکی درون‌مان، راه خود را به سوبژکتیویته بازمی‌یابد.