سهمی در بزرگداشت ۲۰۰ سالگی کارل مارکس
۱ - خوانش مارکس به روش مارکس
دویست سالگی کارل مارکس یک رویداد مهم جهانی است. گواه چنین قضاوتی را نمیتوان در مراسم نمایشی در «تریر»، و یا در خرید و فروش انواع و اقسام منسوجات رنگ آمیزی شده با نام و چهره ی مارکس جستجو کرد. حتا تایید جامعه رسمی از سهم او در سیر تحول تفکر مدرن را نمیتوان جایگزین سپهر اندیشه او کرد. تقدیر از مارکس و ارتقای جایگاه او تا حد یک ‘پیامبر’ یا یک نابغه، در حقیقت حامل یک عنصر نفی است که او را به زیر میکشد. شاید گام نخستین در این مسیر را یار وفادار، رفیق صمیمی، همکار و همفکر مارکس فردریک انگلس برداشت که تشبیه «سرمایه» به ‘کتاب مقدس طبقه کارگر’ را تکرار و عامیانه کرد. (نگاه کنید به پیش نویس چاپ انگلیسی «سرمایه» ۱:۱۱۲)
مجسمه های عظیم الجثه ای که در دوران استالینی از مارکس ساخته شد، هنوز در روسیه، اروپای شرقی و دیگر نقاط جهان پابرجاست. به شهادت تاریخ، این پیروان ناصالح و تزویرگر در نهایت گور خود را کندند. فروپاشی ‘کمونیزم بالواقع موجود’ با اینکه بلافاصله منجر به نوعی سرخوردگی و سرگیجگی گشت، خیلی زود بازگشت به سیمای اصیل مارکس را به حرکت انداخت. این تحرک فکری، بویژه پس از بحران عمیق سرمایه داری جهانی دهه پیش، مارکس و آثار او را امروزی کرد. درحقیقت آنچه دویست سالگی مارکس را به واقعه ای جهانی تبدیل کرده، انبوه عظیمی از کتابها، مقالات، کنفرانس ها، تارنماها و مباحثی است که پیرامون اندیشه وی جاری شده اند. اما حتی در چنین حالتی نیز باید قدری درنگ کرد و از پرسشگری دست نکشید. بسیاری از نوشتارها و مباحث ۲۰۰ سالگی مارکس درصدد ‘جمع بندی’ ساختمان فکری او هستند. گویی هرکس به سهم خود مشغول طراحی و عرضه کردن چکیده و عصاره تفکر اوست.