سفری کوتاه به کتابنامهی مارکس
«من مانند ماشینی هستم که کتابها را میبلعم و پس از مصرف آنها را به زبالهدان تاريخ میافکنم.»
(نامه به لافارگ، ۱۱ آوریل ۱۸۶۸)
بیتردید، مارکس کتابهای بسیاری را پس از «مصرف» به دور افکنده بود. اما حاشیهنویسی، گزیدهبرداری و نقد نویسندگان بیشماری که در دفترهای یادداشت و دست نویسهای مارکس بجا مانده، گواه آن است که تاریخ مصرف بسیاری از آنها به سر نیامده بود. مارکس به برخی از نویسندگان در دورههای مختلف بازمیگردد و بارها دفاتر خود را بازخوانی میکند.
اما مارکس از آن گونه روشنفکران نبود که کتاب جمع کند و قفسههای تجملی کتابهایش را نمایش دهد. وانگهی، سالها تبعید (از کلن به پاریس، به بروکسل به پاریس و به لندن)، اقامت در خانههایی محقر در محلههای فقیرنشین (دستکم تا سال ۱۸۶۴)، محل آرامی برای ایجاد دفتری مستقل برای پژوهش و نگارش باقی نمیگذاشت. دانسته است که در حین کار در خانه، بچهها از سروکول مارکس بالا میرفتند. به روایت بازدیدکنندگان از خانهی مارکس، اتاق کار او درهموبرهم و تا سقف مملو از کتاب، مجله، روزنامه و گزارشهای رسمی بود. نظم خاصی نداشت اما خود مارکس به خوبیاز محل نگهداری هر چیزی باخبر بود. تعجبآور است که علیرغم دربهدری، مارکس با چه وسواسی از دستنوشتههای خود پاسداری میکرد.