"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Thursday, October 31, 2024

«سرمایه» عالی‌ترین بیان انسان‌باوری مارکس

«سرمایه» عالی‌ترین بیان انسان‌باوری مارکس

 

«اگر در کتاب من هیچ فصلی درباره‌ی «ارزش» وجود نمی‌داشت، تحلیلی که از روابط واقعی ارایه کرده‌ام، دربردارنده‌ی اثبات و تشریح روابط واقعی ارزشی است.»

از نامه‌ی مارکس به لودویگ کوگلمان، ۱۱ ژوئیه ۱۸۶۸ (مجموعه آثار، ۴۳:۶۷)

 

مدخل

هرآنچه ما – من و شما – تاکنون از کتاب «سرمایه» آموخته‌ایم به جای خود معتبر است. موضوعاتی همچون روش دیالکتیکی، تشریح و نقد قانون ارزش و شکل ارزشی، تولید ارزش اضافی – ارزش اضافی نسبی و مطلق -، دگردیسیِ پول به سرمایه، سرمایه‌ی ثابت و متغیر، خریدوفروش و استثمار نیروی کار و شدت آن، و الخ. همگی موثق و تثبیت شده هستند. کلیت آن‌ها از قانون حرکت تولید سرمایه‌داری پرده‌برداری می‌کنند. اما متن کوتاه پیش‌رو درصدد است تا از زاویه‌ی دیگری به «سرمایه» نگاه کند؛ آنچه به ادعای من «روح» واقعیِ کتاب است. بدین منظور از شما دعوت می‌کنم که به‌همراه مارکس وارد کارخانه شویم؛ جایی که بر سر در آن نوشته شده: «به‌جز برای کسب‌و‌کار، ورود ممنوع است.» (ص. ۲۸۰)

Tuesday, July 2, 2024

معضل فقر در «عناصر فلسفه‌ی حق» هگل

  

 

 

معضل فقر در

«عناصر فلسفه‌ی حق» هگل

 

مقدمه

عناصر فلسفه‌ی حق معرف فلسفه‌ی «عملی» هگل در عرصه‌ی «ایده‌ی ابژکتیو» است که به‌عنوان یک واسطه، نقطه‌ی اتصال «ایده‌ی سوبژکتیو» به «ایده‌ی مطلق» است. ازاین‌رو، به‌خودی خود دربردارنده‌ی کلِ فلسفه‌ی هگل نیست. هگل در فرجامین مبحث این اثر، «تاریخ جهان» را به‌عنوان «محکمه‌ی داوری» نهایی درباره‌ی کلیه‌ی جوامع و ملل معین می‌کند. «روح جهان» که با عمل‌کرد آن مترادف است، به‌لحاظ تاریخی نشان داده است که هیچ دولت یا جامعه‌ای ازلی و ابدی نیست  آن‌ها پس از ظهور و عبور از دوران رشد، به اوج رسیده و سپس زوال می‌یابند. این نتیجه‌گیری، نقطه‌ی پایانی کتاب را به نقطه‌ی آغاز آن بازمی‌گرداند. 

Saturday, June 29, 2024

هگل: مبارزه‌ی مرگ و زندگی برای آزادی

  

هگل: مبارزه‌ی مرگ و زندگی برای آزادی


«هستیِ ذهن از مرگ روی برنمی‌تابد، و از انهدام نمی‌گریزد؛ مرگ را تاب آورده و در مرگ وجود خود را حفظ می‌کند... ذهن صرفاً با رویارویی با عنصرِ نفی و سکونت در آن از چنین قدرتی برخوردار می‌شود. این گزینش در نفی، قدرت اعجاب‌آوری است که نفی را به هستی تبدیل می‌کند. این قدرت، همانا سوژه است.»

هگل، پدیدارشناسی ذهن

«با آگاهی برده نسبت به خود به‌عنوان یک شخص، موجودیت برده‌داری صرفاً تصنعی و گیاهی می‌شود و قابلیت تداوم به‌عنوان مبنای تولید را از دست می‌دهد.»

کارل مارکس، گروندریسه 
 

 

Tuesday, June 18, 2024

«اسرار پاریس»؛ مارکس: نقدی‌‌ بر نقد یک رُمان

 اسرار پاریس

مارکس: نقدی‌‌ بر نقد یک رُمان

 

اسرار پاریس (۴۳-۱۸۴۲)[1] برجسته‌ترین رُمان اوژن ژوزف سو (۵۷-۱۸۰۴) است که پس از انتشار با محبوبیت بی‌نظیری روبرو شد و برای اوژن سو شهرتی بی‌سابقه کسب کرد. این رُمان حتی فردریش انگلس را هم تحت تاثیر قرار داده بود به‌طوری که او در فوریه‌ی ۱۸۴۴ در مقاله‌ای با عنوان «جنبش‌های قاره‌ای» برای نشریه‌ی «جهان اخلاقی نوین»، می‌نویسد: «اسرار پاریس، رُمان مشهور اوژن سو، اثر عمیقی بر اذهان عمومی، به‌ویژه در آلمان، گذاشته است. شیوه‌ی مستدلی که این کتاب از فلاکت و درماندگی «لایه‌های تحتانی» در شهرهای بزرگ به تصویر می‌کشد، مطمئناً توجه عموم را به وضعیت عمومی فقرا جلب خواهد کرد.» (آثار، ۳:۴۱۵).این اثر ۱۳۰۰ صفحه‌ای که به‌طور زنجیره‌ای در ۱۵۰ سریال متوالی منتشر شد، شامل چهره‌های بسیار گوناگونی است که بررسی یکایک آن‌ها در ظرفیت نوشته‌ی کنونی نیست. تمرکز متن پیش‌رو، با پیروی از نقد ادبی‌-نظری مارکس در کتاب خانواده مقدس (۱۸۴۵)، بر شخصیت‌های اصلی داستان است. شاید برای شروع ارائه‌ی چکیده‌ای از اسرار پاریس ضروری باشد.

Tuesday, June 4, 2024


درنگی در مفهوم هنر در نزد مارکس

 

«هنر مرده است، زنده باد هنر!» (میخائیل لیف‌شیتز)

 

در سپهر اندیشگی مارکس مفهومی نهفته است که شاید بتوان برای آن نام «رهایی هنر» را برگزید. ریشه‌ی این مفهوم را باید در فراروی از «کارِ بیگانه شده» جستجو کرد که درعین حال در حکم نفی و حفظ دو برابر نهاده‌ی «هنر برای هنر» و «هنر در خدمتِ...» (حزب، خلق، پرولتاریا و غیره) است. این دو گزاره، از دیرباز راه شناخت مفهوم هنر را مسدود کرده‌اند. هنرِ ابزاری، همچون پاره‌ی معینی از یک کلیت، از خردِ ابزاری، حامل تمامی کاستی‌های آن است. آیا هنر صرفا یک «وسیله» است، وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافی که به‌طور کامل بیرون از آن وجود دارد؟ آیا هنر به‌طور مستقیم و بی‌واسطه از عناصری خارج از خود الهام می گیرد؟ آیا می‌توان به مفهومی دست یافت که رابطه‌ی وساطت شده‌ی هنرمند با کلیت، با جهان موجود، را حفظ کند ولی آن را خدمت‌گزار این یا آن حزب نکند؟ به بیان دیگر، در صورت احیای ساحت از دست رفته‌ی کارِ آزاد انسانی، آیا می‌توان مسیر حرکت هنر را به نوعی از دیالکتیک درونی خودِ آن استخراج کرد؟ آیا آثار ماندگار هنری-تاریخی در درون خود حامل روحی جامع نیستند که بتوان در آن‌ها تلویحا «روح زمان» را

Sunday, May 26, 2024

مکاتبات مارکس پیرامون ویراست فرانسوی «کاپیتال»

مکاتبات مارکس پیرامون ویراست فرانسوی «کاپیتال»

 

[یادداشت مترجم: متن زیر ترجمه‌ی چکیده‌ی ۲۴ نامه از مارکس به‌همراه ۵ نامه‌ی ضمیمه از انگلس، جنی همسر مارکس، و جنی دختر مارکس، و نیز پیش‌گفتار و پی‌گفتار ویراست فرانسوی کاپیتال است. این نامه‌ها مجموعاً به فرایند ترجمه و انتشار جلد نخست کاپیتال به زبان فرانسوی مربوط می‌شوند. از همان نخستین نامه، اول ماه مه ۱۸۶۷، مشخص است که حتی پیش از انتشار نخستین ویراست آلمانی کتاب (۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷)، مارکس ‌به‌ویژه درصدد انتشار متن فرانسوی بود. از نخستین تلاش‌ها در سال ۱۸۶۷ تا انتشار (۷۵-۱۸۷۲)، فرایند ۷ ساله‌ی ترجمه و انتشار مسیر پرفرازوفرودی را طی می‌کند که یک ترجمه‌ی ناتمام از چارلز کلر، مخالفت با ترجمه‌ی موزس هس پس از ۳ سال کشمکش، و سرانجام انتخاب ژوزف روی برای ترجمه را شامل می‌شود.