انحطاط
اخلاقی
درضمیر
اسلام
سیاسی
۱ - خود-اگاهی متشتت حاکمیت اسلامی
"یک زعیم روحانی خود را بخودی خود زعیم میداند... نه به اعتبار رآی و نظر و
تصویب جمهور مردم و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است." -- علی شریعتی، مذهب علیه مذهب
"این موجودیت نهانی هنوز بسان ظلماتی بسیط است: سنگ سیاهی بی شکل و ایستا [حجرالاسود]." هگل، پدیدار شناسی روح
رژیم سیاسی ایران بعداز گذشت ۳۱ سال کماکان درحال دگردیسی بوده و شکل نهایی خود را پیدا نکرده است. بااینکه تظاهر به اقتدار میکند، دایمأ درحال پوست انداختن بوده وفاقد انسجامی درونی است. واقعیت وجودی این نظام از ابتدا دربردارنده فرقه های متعددی بوده که بعضأ درمواجهه با تحولات و روند عینی جامعه ایران، این فرقه ها را نسبت به انچه نمیخواهند خوداگاهتر کرده است. تصویه حسابهای گروهی و شخصی و جدالهای اشکار و نهان، همواره جزو لاینفک حیات سیاسی ان بوده است. فرایند درونی این تعارضات، و نیز رویارویی با معضلات و نارضایتی های داخلی و تخاصمات
بین الممللی، درهر دوره فرقه ای را غالب و فرقه های دیگر را حذف، خنثی یا مغلوب کرده است. از قلع و قمع نیروهای چپ غیر مذهبی در اوان انقلاب که بگذریم، این تصفیه ها با حذف گرایش فکری بازرگان (نهضت ازادی)، تا تارومار کردن مجاهدین و گروه فرقان اغاز گردید. بعد از گذشت سالها، چند و چون و عاملان ترور دستجمعی رهبران حزب جمهور