کتابنامه كارل مارکس
(من مشغول گردآوری و ترجمه بیبلیوگرافی آثاری هستم که مارکس در مورد زمین شناسی، فیزیولوژی، کشاورزی شیمیایی و غیره خوانده، گزیده برداری و حواشی کرده است. ویراستاران مارکس و انگلس در «مگای ۲» آنها راجمع آوری کرده اند. به ویژه نگاه کنید به جلد ۳۲ پاره ۴). (Marx-Engels-Gesamtausgabe; Band 32)
اما شاید برای علاقمندان چند نکته نیازمند توضیح باشد.
۱ - مارکس ۴۰ سال از زندگی خود را صرف پژوهش و نگارش «نقد اقتصاد سیاسی» کرد. آثار بی شماری که مطالعه می کرد، بطور عمده در مسیر تدوين کتاب «سرمایه» بودند.
۲ - اما این ادعا صحت دارد که او دانشی دائره المعارفی داشت. بقول خودش وقتی خیلی خسته می شد، برای استراحتِ ذهن اش رياضیات عالی حل می کرد. انگلس مدعی بود پس از هگل هیچکس باندازه مارکس ریاضی نمی دانست. دفترهای ریاضی او به زبان های مختلف ترجمه و منتشر شده است.
۳ - مارکس از آن دسته آدم ها نبود که کتاب جمع کند و قفسه های تجملی کتاب هایش را به نمایش بگذارد. وانگهی، سالها تبعید و دربدری (از کلن به پاریس به بروکسل به پاریس و به لندن)، اقامت در مکان هایی بسیار محقر در محله هایی فقیر نشین (لااقل تا سال ۱۸۶۴)، جایی برای ایجاد دفتری مستقل برای او باقی نمی گذاشت. دانسته است که در حین کار، بچه ها از سر و کول مارکس بالا می رفتند!
۴ - مارکس سال های مدید هر روز پیاده روانه موزه بریتانیا می شد و تمام روز از كتابها گزیده برداری می کرد. از او نامه ای بسیار دردآور به انگلس بجامانده:«من دیروز کتی را که قدمتش به لیورپول برمیگردد را گروگذاشتم تا برای نوشتن کاغذ بخرم.»(۲۸ اکتبر ۱۸۵۲)چه بسا کتابهایی که در آنجا خوانده بود بدون آنکه اثری از آن ها باقی مانده باشد.
۵ - با این حال قرض کردن یا خریدن بعضی کتاب ها ضروری بود. از دست دادن برخی از آن کتاب ها برای مارکس ناراحت کننده بود. او در نامه ای به انگلس می گوید: «دوستان کلن با افتخار ترتیب کتابخانه من را داده اند. تمامی آثار فوريه سرقت شده، همینطور گوته، هردر، ولتر و وحشتناک تر از همه «اقتصاد دانان قرن هیجدهم» (نو، ۵۰۰ فرانک می ارزید) و تعداد زيادي از نويسندگان كلاسيك يوناني ، رسیتال ها و نیزآثاری دیگر از جمله پدیدارشناسی و منطق هگل. اگر گذار من به کلن بیافتد ،آن برگرهای انجمن ملی را بی پاسخ نمی گذارم.»
۷ - اما همانطور که خودِ مارکس ابراز می کرد: «من مانند ماشینی هستم که کتاب ها را بلعیده و پس از مصرف آنها را به زباله دان تاريخ می افکنم.« (نامه به لافارگ، ۱۱ آوریل ۱۸۶۸)
No comments:
Post a Comment