چه کسی انتزاعی می اندیشد؟
«کلیت انضمامی، کلیتی در اندیشه، یک وجه انضمامی تعقلی و در واقع محصول اندیشه و ادراک است.»
- کارل مارکس، (گروندریسه، ص ۱۰۱)
زمانی که روزا لوکزامبورگ ساختمان «تجسمی» جلد دو م کتاب «سرمایه» را به نقد کشید، گزینش یک جامعه سرمایه داری «بسته و منفرد» توسط مارکس را به «مهملاتی خارق العاده» تشبیه ساخت. لوگزامبورگ در برابر تجریدِ محضِ اجتماعی متشکل از سرمایه داران و کارگران، بدون لحاظ کردن بازار جهانی، یعنی یک جامعه سرمایه داری «خالص»، با شهامتی بی نظیر اعلام نمود که چنین جامعه ای اساسا نمی تواند وجود خارجی داشته باشد. بدیده او، «واقعیت»، نافی «تئوری» و جامعه تجریدی و ساختگی مارکس است.