"زبان جوهر بیان زنده تفکر است." - کارل مارکس
مارکس اولین فیلسوفی است که فلسفه را تاریخی و تاریخ را انسانی کرد. منظومه تفکر او سهم بی نظیری در تحول جوامع بشری و شکلبندی خوداگاهی جهان معاصر ایفا کرده است. بااینکه بیش از ۱۵۰ سال از تولد اندیشه مارکس میگذرد، جهت گیریهای گرایشات عصر ما یا بنوعی درتداوم و انکشاف ان و یا درتقابل با ان پابعرصه وجود گداشته اند. از اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی) تا ساختارگرایی، و از مدرنیسم تا اندیشه پسا-مدرن، مستقیما برپیکره فلسفه مارکس روییده اند. حتی متفکرین سرمایه داری جهانی شده، بهنگام بروز هر بحرانی ازخواب پریده و دوباره به مارکس رجوع میکنند. اقتصاد دانان سرمایه داری فقط درزمان بحران، یعنی وقتیکه بقول مارکس خانه برسرشان خراب میشود است که پی میبرند قانون مطلق انباشت سرمایه، تراکم و تمرکز سرمایه، بدون بروبرگرد به افت نرخ سود منتهی میشود. تلألو گستره عظیم جهان مادی یا مرده در روال عادی حاوی این ادراک باژگونه است که "کارمرده" که درقامت و منظر جهان بی روح اشیأ ظاهر میشود، بخودی خود و بدون "کار زنده"، یعنی انسان مولد، ارزش زاست.