"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Thursday, October 31, 2024

«سرمایه» عالی‌ترین بیان انسان‌باوری مارکس

«سرمایه» عالی‌ترین بیان انسان‌باوری مارکس

 

«اگر در کتاب من هیچ فصلی درباره‌ی «ارزش» وجود نمی‌داشت، تحلیلی که از روابط واقعی ارایه کرده‌ام، دربردارنده‌ی اثبات و تشریح روابط واقعی ارزشی است.»

از نامه‌ی مارکس به لودویگ کوگلمان، ۱۱ ژوئیه ۱۸۶۸ (مجموعه آثار، ۴۳:۶۷)

 

مدخل

هرآنچه ما – من و شما – تاکنون از کتاب «سرمایه» آموخته‌ایم به جای خود معتبر است. موضوعاتی همچون روش دیالکتیکی، تشریح و نقد قانون ارزش و شکل ارزشی، تولید ارزش اضافی – ارزش اضافی نسبی و مطلق -، دگردیسیِ پول به سرمایه، سرمایه‌ی ثابت و متغیر، خریدوفروش و استثمار نیروی کار و شدت آن، و الخ. همگی موثق و تثبیت شده هستند. کلیت آن‌ها از قانون حرکت تولید سرمایه‌داری پرده‌برداری می‌کنند. اما متن کوتاه پیش‌رو درصدد است تا از زاویه‌ی دیگری به «سرمایه» نگاه کند؛ آنچه به ادعای من «روح» واقعیِ کتاب است. بدین منظور از شما دعوت می‌کنم که به‌همراه مارکس وارد کارخانه شویم؛ جایی که بر سر در آن نوشته شده: «به‌جز برای کسب‌و‌کار، ورود ممنوع است.» (ص. ۲۸۰)

Tuesday, July 2, 2024

معضل فقر در «عناصر فلسفه‌ی حق» هگل

  

 

 

معضل فقر در

«عناصر فلسفه‌ی حق» هگل

 

مقدمه

عناصر فلسفه‌ی حق معرف فلسفه‌ی «عملی» هگل در عرصه‌ی «ایده‌ی ابژکتیو» است که به‌عنوان یک واسطه، نقطه‌ی اتصال «ایده‌ی سوبژکتیو» به «ایده‌ی مطلق» است. ازاین‌رو، به‌خودی خود دربردارنده‌ی کلِ فلسفه‌ی هگل نیست. هگل در فرجامین مبحث این اثر، «تاریخ جهان» را به‌عنوان «محکمه‌ی داوری» نهایی درباره‌ی کلیه‌ی جوامع و ملل معین می‌کند. «روح جهان» که با عمل‌کرد آن مترادف است، به‌لحاظ تاریخی نشان داده است که هیچ دولت یا جامعه‌ای ازلی و ابدی نیست  آن‌ها پس از ظهور و عبور از دوران رشد، به اوج رسیده و سپس زوال می‌یابند. این نتیجه‌گیری، نقطه‌ی پایانی کتاب را به نقطه‌ی آغاز آن بازمی‌گرداند. 

Saturday, June 29, 2024

هگل: مبارزه‌ی مرگ و زندگی برای آزادی

  

هگل: مبارزه‌ی مرگ و زندگی برای آزادی


«هستیِ ذهن از مرگ روی برنمی‌تابد، و از انهدام نمی‌گریزد؛ مرگ را تاب آورده و در مرگ وجود خود را حفظ می‌کند... ذهن صرفاً با رویارویی با عنصرِ نفی و سکونت در آن از چنین قدرتی برخوردار می‌شود. این گزینش در نفی، قدرت اعجاب‌آوری است که نفی را به هستی تبدیل می‌کند. این قدرت، همانا سوژه است.»

هگل، پدیدارشناسی ذهن

«با آگاهی برده نسبت به خود به‌عنوان یک شخص، موجودیت برده‌داری صرفاً تصنعی و گیاهی می‌شود و قابلیت تداوم به‌عنوان مبنای تولید را از دست می‌دهد.»

کارل مارکس، گروندریسه 
 

 

Tuesday, June 18, 2024

«اسرار پاریس»؛ مارکس: نقدی‌‌ بر نقد یک رُمان

 اسرار پاریس

مارکس: نقدی‌‌ بر نقد یک رُمان

 

اسرار پاریس (۴۳-۱۸۴۲)[1] برجسته‌ترین رُمان اوژن ژوزف سو (۵۷-۱۸۰۴) است که پس از انتشار با محبوبیت بی‌نظیری روبرو شد و برای اوژن سو شهرتی بی‌سابقه کسب کرد. این رُمان حتی فردریش انگلس را هم تحت تاثیر قرار داده بود به‌طوری که او در فوریه‌ی ۱۸۴۴ در مقاله‌ای با عنوان «جنبش‌های قاره‌ای» برای نشریه‌ی «جهان اخلاقی نوین»، می‌نویسد: «اسرار پاریس، رُمان مشهور اوژن سو، اثر عمیقی بر اذهان عمومی، به‌ویژه در آلمان، گذاشته است. شیوه‌ی مستدلی که این کتاب از فلاکت و درماندگی «لایه‌های تحتانی» در شهرهای بزرگ به تصویر می‌کشد، مطمئناً توجه عموم را به وضعیت عمومی فقرا جلب خواهد کرد.» (آثار، ۳:۴۱۵).این اثر ۱۳۰۰ صفحه‌ای که به‌طور زنجیره‌ای در ۱۵۰ سریال متوالی منتشر شد، شامل چهره‌های بسیار گوناگونی است که بررسی یکایک آن‌ها در ظرفیت نوشته‌ی کنونی نیست. تمرکز متن پیش‌رو، با پیروی از نقد ادبی‌-نظری مارکس در کتاب خانواده مقدس (۱۸۴۵)، بر شخصیت‌های اصلی داستان است. شاید برای شروع ارائه‌ی چکیده‌ای از اسرار پاریس ضروری باشد.

Tuesday, June 4, 2024


درنگی در مفهوم هنر در نزد مارکس

 

«هنر مرده است، زنده باد هنر!» (میخائیل لیف‌شیتز)

 

در سپهر اندیشگی مارکس مفهومی نهفته است که شاید بتوان برای آن نام «رهایی هنر» را برگزید. ریشه‌ی این مفهوم را باید در فراروی از «کارِ بیگانه شده» جستجو کرد که درعین حال در حکم نفی و حفظ دو برابر نهاده‌ی «هنر برای هنر» و «هنر در خدمتِ...» (حزب، خلق، پرولتاریا و غیره) است. این دو گزاره، از دیرباز راه شناخت مفهوم هنر را مسدود کرده‌اند. هنرِ ابزاری، همچون پاره‌ی معینی از یک کلیت، از خردِ ابزاری، حامل تمامی کاستی‌های آن است. آیا هنر صرفا یک «وسیله» است، وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافی که به‌طور کامل بیرون از آن وجود دارد؟ آیا هنر به‌طور مستقیم و بی‌واسطه از عناصری خارج از خود الهام می گیرد؟ آیا می‌توان به مفهومی دست یافت که رابطه‌ی وساطت شده‌ی هنرمند با کلیت، با جهان موجود، را حفظ کند ولی آن را خدمت‌گزار این یا آن حزب نکند؟ به بیان دیگر، در صورت احیای ساحت از دست رفته‌ی کارِ آزاد انسانی، آیا می‌توان مسیر حرکت هنر را به نوعی از دیالکتیک درونی خودِ آن استخراج کرد؟ آیا آثار ماندگار هنری-تاریخی در درون خود حامل روحی جامع نیستند که بتوان در آن‌ها تلویحا «روح زمان» را

Sunday, May 26, 2024

مکاتبات مارکس پیرامون ویراست فرانسوی «کاپیتال»

مکاتبات مارکس پیرامون ویراست فرانسوی «کاپیتال»

 

[یادداشت مترجم: متن زیر ترجمه‌ی چکیده‌ی ۲۴ نامه از مارکس به‌همراه ۵ نامه‌ی ضمیمه از انگلس، جنی همسر مارکس، و جنی دختر مارکس، و نیز پیش‌گفتار و پی‌گفتار ویراست فرانسوی کاپیتال است. این نامه‌ها مجموعاً به فرایند ترجمه و انتشار جلد نخست کاپیتال به زبان فرانسوی مربوط می‌شوند. از همان نخستین نامه، اول ماه مه ۱۸۶۷، مشخص است که حتی پیش از انتشار نخستین ویراست آلمانی کتاب (۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷)، مارکس ‌به‌ویژه درصدد انتشار متن فرانسوی بود. از نخستین تلاش‌ها در سال ۱۸۶۷ تا انتشار (۷۵-۱۸۷۲)، فرایند ۷ ساله‌ی ترجمه و انتشار مسیر پرفرازوفرودی را طی می‌کند که یک ترجمه‌ی ناتمام از چارلز کلر، مخالفت با ترجمه‌ی موزس هس پس از ۳ سال کشمکش، و سرانجام انتخاب ژوزف روی برای ترجمه را شامل می‌شود.

Tuesday, May 7, 2024

نظریه‌های انباشت، بحران و سقوط ناگزیر سرمایه در نزد مارکس و لوکزامبورگ

 نظریه‌های انباشت، بحران و سقوط ناگزیر سرمایه در نزد مارکس و لوکزامبورگ

فصل سوم کتابِ رُزا لوکزامبورگ، جنبش آزادی زنان، و فلسفه‌ی انقلاب مارکس، اثر رایا دونایفسکایا

 

پس از آن‌که سوسیال‌دموکراسی آلمان تحلیل‌های لوکزامبورگ را هم درباره‌ی مسأله‌ی موضوعیت اعتصاب عمومی طی مبارزه برای حق انتخابات، و هم ضدامپریالیسم سازش‌ناپذیری که در ارتباط با «واقعه‌ی مراکش» ابرازکرد، ردّ کرد، لوکزامبورگ با منزوی کردن خود از کار حزبی، فرصتی یافت تا خود را شدیداً در تولید برجسته‌ترین اثر نظری‌اش، انباشت سرمایه (سهمی بر تشریح امپریالیسم)،[1] درگیر کند. از زمان نامه‌ای که در اواخر سال ۱۹۱۱ به کنستانین زتکین نوشت، یعنی هنگامی‌که برای بارِ نخست در اندیشه‌ی آن اثر بود، معلوم بود که نه فقط شکست او در حزب به تحمل فرصت‌طلبی سیاسی حاکم بر آن منجر نشد، بلکه مصمم شد تا «ریشه‌های اقتصادی امپریالیسم» را کشف کند. او احساس می‌کرد که در این اثر وسیعِ ۴۵۰ صفحه‌ای به عرصه‌ی جدیدی گام نهاده است که هیچ‌کس، حتی مارکس، هرگز به آن وارد نشده بود. به‌دیده‌ی او جلد ۲ کاپیتال ناتمام است چراکه مارکس پیش از آماده‌کردن آن‌ برای چاپ درگذشته بود. او آنچه را انگلس از دست‌نوشته‌های به‌جامانده از مارکس «برساخته‌ بود» به زیر سؤال برد. آشکارا او اطمینان داشت که به‌عنوان دانش‌آموخته‌ی مارکس، می‌تواند وظیفه‌ای را که مارکس «ناتمام» گذاشته بود کامل‌کند. همان‌گونه که بعداً اشاره کرد: «حل این مسأله (مانند بسیاری دیگر) آشکارا به دانش‌آموزانش واگذار شده بود ، و انگیزه‌ی انباشت من، تلاشی در این مسیر بود.»

Thursday, April 18, 2024

«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل

 

 

 

«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل

 

«تحلیل هگل از سیلوژیسم  فرد، خاص، عام  یادآور اقتباس مارکس از هگل در فصل اول [کاپیتال] است.»

لنین، «چکیده‌ی علم منطق»، (مجموعه آثار، ۳۸:۱۷۸)

چکیده

رابطه‌ی مارکس با هگل از ابتدای انتشار کاپیتال (۱۸۶۷) مورد مناقشه بوده است؛ جدالی که کماکان بین «مارکس‌پژوهان» به‌شدت ادامه دارد. وجه عمده‌ی این مناقشات برسر تشابه و تمایز روش دیالکتیکی در علم منطق و کاپیتال بوده است. لنین به‌عنوان برجسته‌ترین مارکسیستِ هگلی اوایل سده‌ی ۲۰ میلادی، در «دفترهای فلسفی» ۱۵-۱۹۱۴ خود حکمی عام صادر می‌کند که نیازمند اثبات است. لنین «در ارتباط با مسأله‌ی اهمیت حقیقی منطق هگل» اظهار می‌کند که: «بدون مطالعه‌ی دقیق و ادراک کلیت منطق هگل، فهم کامل کاپیتال، به‌ویژه فصل اول، غیرممکن است.» (مجموعه آثار، ۳۸:۱۸۰) سپس ادامه می‌دهد که «در واقع هگل ثابت‌کرد که شکل‌ها و قوانین منطقی، پوسته‌ای پوک نیستند، بلکه بازتاب جهان عینی هستند.» (همان) اما لنین در نقطه‌ی اوج ادراک فلسفی‌اش تأکید می‌کند که «آگاهی انسان فقط بازتاب جهان عینی نیست، بلکه آفریننده‌ی آن است.» (ص. ۲۱۲) 

Monday, April 1, 2024

رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی

 رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی

 

درآمدی بر کتاب‌نامه‌ی مارکس

 

«درحال حاضر، همسر من عمیقاً درگیر مسأله‌ی شرق است، و نسبت به پایداری محکم و صادقانه‌ی فرزندان محمد علیه تمام مسیحیان عوام‌فریبِ حیله‌گر و جنایت‌پیشه، بسیار به‌وجد آمده است

از نامه‌ی جنی مارکس وستفالن به فردریش سورگ، ۲۱ ژانویه ۱۸۷۷ (مجموعه آثار مارکس و انگس، ۴۵:۴۴۵)

 

گستره‌ی پژوهش‌های مارکس «مؤخر» در عرصه‌های گوناگون فنی، علمی، فرهنگی، و تاریخی-سیاسی، چنان همه‌جانبه است که هریک از آنها به‌خودی خود نیازمند یک بررسی جداگانه است.[1] متأسفانه با گذشت بیش از نیم‌قرن از انتشار رونوشت «دفترهای قوم‌شناسی» مارکس توسط لورنس کریدر، این مجموعه هنوز به هیچ زبانی ترجمه و ویراسته نشده است. بخش عمده‌ی پژوهش‌های تاریخی-سیاسی مارکس - از استرالیا تا هندوستان، و از الجزایر تا امریکای شمالی و جنوبی - به روابط اجتماعی و مالکیت اشتراکی بر زمین می‌پردازد، اما هم‌هنگام سامانه‌ی سیاسی متناسب با آن روابط و فرایند فروپاشی مالکیت جمعی پس از ورود استعمارگران انگلیسی و فرانسوی را بررسی و نقد می‌کند. 

Sunday, March 24, 2024

آزادی مارکس از اسارت «مارکسیست‌ها»

 «آزادی مارکس از اسارت «مارکسیست‌ها

 

«آنچه آشناست دقیقا از آنجا که آشناست، ناشناخته است»

هگل

مقدمه

کارل مارکس اندیشمندی شناخته شده است. کدام مارکسیستی است که با اثر تاریخ ساز او، کاپیتال آشنا نباشد؟ و یا به‌عنوان «کتاب مقدس طبقه‌ی کارگر» به آن سوگند وفاداری یاد نکرده باشد؟ آیا در بین آن‌ها کسی هست که با نظر مارکس درباره‌ی کار در جامعه‌ی سرمایه‌داری و رهایی کارگر مخالف باشد؟ پس آیا این عدم مخالفت با او به‌معنی درک مفهوم کار است؟ 

مگر «مارکسیست‌ها» مدت‌های مدید اقتصاد بابرنامه، حذف سرمایه‌دار خصوصی، و تمرکز ابزار تولید در دست دولت را به‌عنوان سوسیالیسم معرفی نمی‌کردند؟ مگر هدف سوسیالیسم را رفع تضاد بین تولید جمعی و تملک خصوصی معرفی نمی‌کردند؟ ما در دوران متفاوتی به‌سر می‌بریم.

Friday, March 22, 2024

انقلاب فلسفی هگل

 «انقلاب فلسفی هگل،  در بندهای‌ پایانی «فلسفه روح»، کتاب نهایی «دانشنامه‌ی علوم فلسفی

 

 

بند ۵۷۴ – این مفهومِ فلسفه، ایده‌ی خود-اندیش است، حقیقتی که نسبت به خود آگاه است (۲۳۶) – نظامی منطقی اما با این وجه مشخصه که شمولیتِ آن در محتوای انضمامی و نیز در فعلیت‌اش تایید و تصدیق شده است. علم از این راه به نقطه‌ی آغاز خود باز گشته است: نتیجه‌ی آن نظامی منطقی اما به‌مثابه‌ی اصلی روحانی است. از درون داوری مقدماتی که مفهوم در آن صرفا تلویحی و نقطه‌ی آغاز بی‌واسطه بود، و ازاینرو، از درون ظهوری که در آنجا داشت، به یک اصل خالص، و در نتیجه به واسطه‌ی مناسب خود، تعالی یافته است

 

Monday, March 18, 2024

سوژه، جسم و پراکسیس انسانی

 سوژه، جسم و پراکسیس انسانی

 

«کلِ حرکت تاریخ، همان‌طور که کنش بالفعل پیدایشِ آن – کنش زایش موجودیت تجربی‌اش – و نیز به لحاظ شعور اندیشمندانه‌ی آن، فرایند ادراک شده و آگاهانه‌ی شدنِ آن است.»

مارکس، «مالکیت خصوصی و کمونیسم»، (مجموعه آثار، ۳:۲۹۷)

 

دانسته است که مارکس به فویرباخ خرده می‌گیرد که او «از فرایند تاریخی تجرید حاصل می‌کند.» ازاینرو، ذات انسان را «صرفا به‌عنوان ''نوعیت'' افراد جداگانه‌ای ادراک می‌کند که به‌طور طبیعی متحد شده‌اند.» جایگاه این «ماتریالیسم مکاشفه‌ای»، «جامعه‌ی انسانی، یا انسانیت اجتماعی» نیست، بلکه «فردِ واحد» است. (مجموعه آثار، ۵:۴) اما، «برای انسان سوسیالیست، کلیتِ باصطلاح تاریخ جهانی، هیچ چیز نیست به‌جز آفرینش انسان توسط کارِ انسان.»

مفهوم «حیات» از منظر هگل

مفهوم «حیات» از منظر هگل

 

(برگرفته از «منطق»، کتاب اول «دانش‌نامه‌ی علوم فلسفی»، ''آموزه‌ی مفهوم''، قسمت ''ایده''، زیرعنوان ''حیات'' یا ''زندگی''، بندهای ۲۱۵ تا ۲۲۲. این ترجمه از متن انگلیسی ویلیام والاس انجام شده است. انگیزه‌ی اصلی این ترجمه، ادامه‌ی گفتگو با دوستی فرهیخته در باره‌ی مفهوم جسم یا بدن در اندیشه‌ی هگل است.)

 

بند ۲۱۵

ایده، اساسا یک فرایند است، چون فقط تا آنجا که منفیت مطلق است و به همین دلیل دیالکتیکی است، همانندی مطلق و آزاد مفهوم است. ایده، مسیر دورانی حرکت است که در آن مفهوم، در ساحت جامعیتی که همانا فردیت است، به‌خود سرشت عینت و نیز ضدِ آن را اهدا می‌کند؛ و این برون‌بودگی که جوهرش مفهوم است، توسط دیالکتیکی درون‌مان، راه خود را به سوبژکتیویته بازمی‌یابد.

 

Monday, March 11, 2024

لوکزامبورگ به‌عنوان فمینیست؛ گسست با یوگیشه

  

 

 

رایا دونایفسکایا

رزا لوکزامبورگ به‌عنوان فمینیست؛

گسست با یوگیشه

 

(فصل هفتم کتاب «رزا لوکزامبورگ، جنبش آزادی زنان، و فلسفه‌ی انقلاب مارکس»، اثر رایا دونایفسکایا، ۱۹۸۲)

 

«کاملاً اصیل»:... چراکه یک خواننده‌ی قدردان هنگام ملاقات شخصیت‌هایی اصیل در رمان، سالگرد چنان روزی را در خاطره حفظ می‌کند... کم‌یابی آن‌ها همچنین می‌تواند بدین‌خاطر ظاهر شود: در حالی‌که شخصیت‌هایی که صرفاً تکین‌اند حاکی از شکل‌هایی به‌اصطلاح واحدند، آنهایی که حقیقتاً اصیل‌اند، حاکی از غریزه‌ای اصیل هستند. به‌طور خلاصه، برداشت مناسبی که باید درباره‌ی این نوع پرسوناژ در رمان برگزید، او را در آنجا تقریبا به همان اندازه‌ی یک قانون‌گذار، یک فیلسوف انقلابی یا بنیان‌گذار یک دین در تاریخ واقعی، شگفت‌انگیز می‌کند...

هرمن ملویل، «محرم اسرار»

 

لوکزامبورگ به‌محض ورود به آلمان، با این‌که یک نظریه‌پرداز، سردبیر نشریه‌ای لهستانی و نیز یک فعال بود، به‌درستی از این‌که سوسیال‌دموکراسی آلمان او را به تنگنای به‌اصطلاح مسأله‌ی زن محدود کند امتناع ورزید، توگویی این تنها جایی است که او به آن «تعلق» دارد. متأسفانه طرزتلقی بسیاری در جنبش آزادی زنان امروز، روی مخالف همان سکه است، چراکه ازآنجا که به‌زعم آنها او درباره‌ی زنان «تقریباً هیچ چیز» برای گفتن نداشت، این انقلابی بزرگ را نادیده می‌گیرند.

Wednesday, February 21, 2024

مارکس و انقلاب کبیر فرانسه

 

 

مارکس و انقلاب کبیر فرانسه

 

مقدمه

«تاریخ انقلاب فرانسه که از سال ۱۷۸۹ آغاز شد، در ۱۸۳۰ به پایان نمی‌رسد.»

مارکس، خانواده مقدس، (مجموعه آثار، ۴:۱۲۴)

 

با گذشت بیش از ۲۳۰ سال از انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹)، مناقشه پیرامون چگونگی شکل‌گیری، مضامین و اثرات درازمدت آن هنوز پایان نیافته است. تاکنون صدها بلکه هزاران کتاب و رساله درباره‌ی نخستین انقلاب فرانسه نگاشته شده و کماکان در حال نگارش است.[1] با اینکه انقلاب فرانسه یک رخداد جهان-تاریخی است، مارکسیست‌های پسامارکس اغلب توجه کم‌تری به آن کرده‌اند. آن‌ها ظاهراً با این تعبیر که آن «عظیم‌الجثه‌ترین انقلابی که تاریخ تاکنون شناخته است» (ایدئولوژی آلمانی، مجموعه آثار، ۵:۱۹۳) صرفاً انقلابی بورژوایی است، شاید به‌درستی به‌طور عمده انقلاب‌های ۱۸۴۸، به‌ویژه کمون پاریس (۱۸۷۱) و طرزتلقی مارکس از آن انقلاب‌ها را تجزیه و تحلیل کرده‌اند. 

Sunday, February 4, 2024

کارل مارکس در کروزناخ

 

کارل مارکس در کروزناخ

 

مارکس جوان در ماه مه ۱۸۴۳ در ۲۵ سالگی به قصد ازدواج با جنی فون وستفالن و ماه عسل، از کلن به کروزناخ می‌رود، و در ۱۲ ژوئن با جنی ازدواج می‌کند. پیش از آنکه به‌همراه همسرش راهی پاریس شود، تا ماه اکتبر همان سال در خانه‌ی مادر جنی، کارولین فون وستفالن، اقامت می‌کند. مارکس که با یک چمدان که شامل ۴۵ جلد کتاب بود وارد کروزناخ شده بود، طی اقامت ۶ ماهه‌ی خود در آنجا ۵ دفتر یادداشت از خود به‌جا می‌گذارد که به «دفترهای کروزناخ» معروف است. این دفترها در جلد دوم مگای ۱ در این لینک قابل دسترسی هستند.[1] درپایان این نوشته نمایه‌ی نسبتاً کامل آثار تاریخی-سیاسی‌ای که مارکس در «دفترهای کروزناخ» مطالعه و از آن‌ها گزیده‌برداری کرده بود برای علاقمندان درج شده است. برای نمونه کافی است در اینجا به‌جز هگل، به نویسندگان برجسته‌ای چون ژان ژاک روسو، نیکولو ماکیاولی، توماس همیلتون، شارل مونتسکیو، و رنه شاتوبریان