"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Sunday, December 2, 2012



"فلسفه دین" هگل مدخل گفتگو با نواندیشان دینی 


پیشگفتار

دعاوی نواندیشان دینی در برابر "دین رسمی" و نقد عرصه های بالفعل ستم، هرچند موجه و معقول باشد، لزوما بمعنی "اصالت" دینی آنان و بی اصالتی دینی حاکمیت کنونی نیست. رویکرد بسیاری از اندیشمندان دینی به روش "هرمنوتیکی" خود نشانگر آنست که ادله ایشان بمنزله تعبیر، تفسیر و توضیحی معین و خاص از دین است.

باعث شگفتی است که روشنگران دینی ما با اینکه مشقات فراوانی را تحمل کرده، "شاهدان" فعال زمان بوده و به سهم خویش روحی ستمگر را مستقیما تجربه کرده اند، کماکان به گفتمان خود بعنوان "نقدی درونی" می نگرند و هنوز از گشایش گفتگو و تعامل با متفکران غیر دینی و بعضا "سکولار" امتناع می ورزند.

Monday, August 6, 2012


اتم، 'فریفتاری' علم و نقد خرد تجربی

دو پیشامد سرنوشت ساز در سمتگیری و نحوه رویارویی با علوم در سالهای اخیر نقشی کلیدی ایفا کرده اند؛ یکی برآمد یک جنبش اجتماعی دگراندیش درون مرزی در فرآشد انتخابات سال ۸۸، و دیگری مرحله تازه ای از جدالهای برون مرزی حول برنامه هسته ای ایران. این هردو، برغم ماهیت متفاوتشان، حتی از دید خود نظام، درحکم تهدیدی جدی بوده اند.

هیچکس، حتی خود زمامداران امور نیز باور ندارند که با سرکوب 'جنبش سبز'، اجتماع تمکین کرده، زندگی عمومی روالی 'عادی' یافته و بحران مشروعیت خاتمه پیدا کرده است. یکی از مهمترین تبعات  این بحران، توهم زدایی از وضع موجود، تشدید تشنجات سیاسی در درون 'کشتی نظام' و بویژه ریزش سریع در حوزه نظریه پردازانی است که طی ۳۰ سال گذشته درمجموعه ای از نهادهای پژوهشی. فرهنگی و دانشگاهی دست اندرکار تولید زیرساختهای فکری نظام بوده و سازماندهی 'جو روشنفکری' را عهده دار بوده اند.

امروز این فلسفه بافان که بنا به مصلحت بعضا خرقه ای 'غیر سیاسی' به تن کرده بودند، خود با بحرانی فکری روبرو شده و بقول خودشان از 'ایده آلیزم' دست برداشته اند. بن بست کنونی اجتماع، برخی از آنان را به 'پوزیتیویزم' منطقی کشانده و برخی دیگر را به 'رآلیزم' در دربرویی با 'تجدد' و بحران 'توسعه.' منتقدان پروپاقرص 'مدرنیته' که سالیان درازی در عالم ذهنیات خود پیله بسته و سرگرم نقب زدن از اجتماعی 'پیش  مدرن' به سرزمین عجایب 'پسا مدرن' بودند، یکباره علمدار علوم 'غربی' و روشهای تجربی بخصوص درعرصه علوم طبیعی، ریاضیات، مکانیک و فیزیک (اتمی) گردیدند.

Wednesday, February 15, 2012

حضور کارل مارکس در جنبش "اشغال وال استریت"       
پیشگفتار 
درچرخه سرمایه جهانی که از نمادی خود گردان برخوردار گشته، و بسان "چیز در خودی" غیر قابل شناخت، گویی کل دنیا را مسخ و جادو نموده است، نقاط عطفی فرا می رسد که پوسته اسرار آمیزش فروریخته و سرشت تضادمندش پدیدار می شود.

در مناسبات سرمایه داری، چنین نقاط عطفی غالبا با ظهور بحران های اقتصادی توام بوده است. آنچه امروز در "بحران سرمایه مالی" نمایان گشته اینست که وجود بحران نه فقط ذاتی روابط سرمایه است، بلکه تعدیل بحرانهای دوران پیشین  نیز بمعنی حذف بحران نبوده و معضل انباشت سرمایه را با شدت و حدت بیشتر و ابعادی عمیقتر از نو بروز داده است.

عجین شدن بحران مزمن کنونی با ظهور جنبشهای اجتماعی جدید در ابعادی جهانی که سلطه انحصاری سرمایه مالی بر روند تولید و بازتولید هستی را به چالش کشیده اند، نشانگر نقطه آغاز نوینی در خرد عمومی است که در صورت تداوم و تعمیقش، قدرت ادراک و ظرفیت برقراری روش جدیدی از زندگی را در نهاد خود دارد.