"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Tuesday, May 25, 2021

گفتاری درباره ی فلسطین، اسرائیل و سوسیالیسم

گفتاری دربارهی فلسطین، اسراییل و سوسیالیسم

علی رها

(1)

غزه دراندوه و اضطراب! 

پس از جشن و پایکوبی به خاطر اعلام آتشبس بین اسراییل و حماس، نوبت سکوتی مضطرب و تأملی پردغدغه فرا رسیده است؛ آیا این آتشبس سکون شد، نوبتِ شمردن مردگان و بیرون آوردن اجساد از زیر آوار فرا میرسد. آنگاه در میان این ویرانی، با یتیمانی که هنوز در خیابانها پرسه میزنند، فلسطینیها، در نهایت شوکهی ناباوری، خواهند پرسید: «چرا؟»؛ «چگونه میتوانیم این را به کودکان توضیح دهیم؟»


در عین حال، در داخل اسراییل نیز، صحنههای وحشتناک و جنایات فجیع سربازان ارتش اسراییل، باعث خشم و عصبانیت شده است. از همه ناراحتکنندهتر، شعارهای «مرگ بر عرب» و «عرب باید کشته شود» بود. اما قساوت، بهعنوان «شر» آشکار، بهویژه هنگامی که علیه کودکان انجام شود، باعث خشم، تحرک و ناآرامی اجتماعی میشود. با این وصف، باید قدری تأمل کرد؛ اما در گرماگرم تنشها، اغلب چنین کاری آسان نیست.


باید بپرسیم: آیا فلسطینی، بهعنوان انسان، حتی وقتی جزو «پیکارگران» نیست، در ذهن اسراییلیها کاملاً سقوط کرده است؟ آیا حاکمان فعلی اسراییل موفق شدهاند فلسطینی را به موجودی غیر قابلتشخیص، به ابژهی نفرت جمعی تبدیل کنند و ازاینرو مستحق مجازات جمعی؟ اجازه دهید عجولانه قضاوت نکنیم، نه هنوز! در عوض، بیایید هوشیاری خود را حفظ کنیم، با واقعیت روبرو شویم و به این موضوع فکر کنیم که: «راه خروج چیست، و چه باید کرد؟»

Saturday, May 15, 2021

مفهوم هنر در گروندریسه

 مفهوم هنر در گروندریسه

علی رها

 

 

لنین پیش از این گفته بود که «اگرچه مارکس اثری درباره‌ی منطق ننوشته اما منطق "کاپیتال"  را برجای گذاشت»، به همین قیاس می‌توان گفت اگرچه مارکس اثری به‌نام فلسفه‌ی هنر ننوشته، اما هنر «گروندریسه» را برجای گذاشته است.  

سطر‌های پایانی مقدمه‌ی «گروندریسه» دربردارنده‌ی مفاهیم بدیعی درباره‌ی هنرِ عصر باستان و مقایسه‌ی آن با عصر مدرن است. منافشه برسر مفهوم هنر نزد مارکس، کماکان با شدت تمام درجریان است. نوشته‌ی حاضر را باید صرفاً به‌عنوان ورود به چنین مبحثی تعبیر کرد و نه همچون پاسخی قطعی به «فلسفه‌ی هنرِ» مارکس. لازم به‌یادآوری است که مارکس پردازش مشخص به این مبحث را از «گروندریسه» به «کاپیتال» انتقال نداد، که خودِ این موضوع نیازمند یک بررسی جداگانه است. پس شایسته‌تر آن‌که ابتدا به گفتار خودِ مارکس رجوع کنیم. 

Monday, May 3, 2021

هگل و نقد اقتصاد سیاسی


 هگل و نقد اقتصاد سیاسی

علی رها

۱ - پیشگفتار

  کارل مارکس در پی‌گفتار ویراست دوم آلمانی کاپیتال (۱۸۷۳) به‌درستی رابطه‌ی اقتصاد سیاسی با جامعه‌ی عقب‌مانده‌ی آلمان را ترسیم می‌کند. موانع تاریخی رشد سرمایه‌داری در آلمان، در عین حال مانع امکان رشد مستقل اقتصاد سیاسی بود. در نتیجه، نزد نظریه‌پردازان آلمانی، اقتصاد سیاسی مبحثی وارداتی بود و از آن‌جا که بیان نظری یک واقعیت خارجی بود، در دست آنها به مجموعه‌ای از اصول جامد استحاله یافت.با رشد سریع سرمایه‌داری در آلمان پس از ۱۸۴۸، به‌ویژه شکوفایی مبارزات اجتماعی طبقه‌ی کارگر هم در عرصه‌ی عملی و هم نظری، دیگر زمینه‌های قوام‌یابی اقتصاد سیاسی به‌عنوان یک «علم بی‌طرف» از بین رفته بود. آز آن پس اقتصاددانان کلاً به مبلغان روابط اجتماعی سرمایه‌داری و توجیه‌کنندگان «ازلی» بودن این روابط دگردیسی یافتند. «ناقوس مرگ علم اقتصاد بورژوایی» به صدا درآمده بود (ص ۹۷) اما عدم رشد اقتصاد سیاسی در آلمان «مانع از نقدِ آن» نبود. پس چنانچه بخواهیم رابطه‌ی هگل و اقتصاد سیاسی را مورد بررسی قرار دهیم، شرایط اجتماعی معینِ آلمان آن زمان نباید نادیده گرفته شود.