"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Monday, June 29, 2020

چه کسی انتزاعی می اندیشد؟


چه کسی انتزاعی می اندیشد؟

«کلیت انضمامی، کلیتی در اندیشه، یک وجه انضمامی تعقلی و در واقع محصول اندیشه و ادراک است.» 
- کارل مارکس، (گروندریسه، ص ۱۰۱)

زمانی که روزا لوکزامبورگ ساختمان «تجسمی» جلد دو م کتاب «سرمایه» را به نقد کشید، گزینش یک جامعه سرمایه داری «بسته و منفرد» توسط مارکس را به «مهملاتی خارق العاده» تشبیه ساخت. لوگزامبورگ در برابر تجریدِ محضِ اجتماعی متشکل از سرمایه داران و کارگران، بدون لحاظ کردن بازار جهانی، یعنی یک جامعه سرمایه داری «خالص»، با شهامتی بی نظیر اعلام نمود که چنین جامعه ای اساسا نمی تواند وجود خارجی  داشته باشد. بدیده او، «واقعیت»، نافی «تئوری» و جامعه تجریدی و ساختگی مارکس است.

Monday, June 22, 2020

تأملی اجمالی در میراث دوگانه‌ی جورج لوکاچ

تأملی اجمالی در میراث دوگانه‌ی جورج لوکاچ
علی رها

«انگلس در آنتی دورینگ مدعی است که دیالکتیک فرآیند دائمی گذار از یک تعریف به تعریفی دیگر است. در نتیجه رابطه‌ی متقابل باید جایگزین علیّت یک سویه و انعطف‌ناپذیر شود. اما او حتی به اساسی‌ترین جنبه‌ی این رابطه‌ی متقابل، یعنی رابطه‌ی دیالکتیکی سوژه و ابژه در فرآیند تاریخی اشاره‌ای نمی‌کند.»
تاریخ و آگاهی طبقاتی، ص 3


۱. تاریخ و آگاهی طبقاتی[1]
الف: «مارکسیسم ارتدکس چیست؟»
از نگارش «مارکسیسم ارتدکس»، اثر ماندگار لوکاچ، یک قرن تمام می‌گذرد. او این اثر را سپس به همراه هفت مقاله‌ی دیگر در سال ۱۹۲۳ در کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی منتشر کرد. چنانکه لوکاچ در پیش‌گفتار سال ۱۹۶۷ به آن اشاره می‌کند، این کتاب تحت تأثیر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نوشته شده بود «که دریچه‌ای نوین به روی آینده گشود.»

من در کشاکش انقلاب ایران با این اثر آشنا شدم و چنان تحت‌تاثیر مفاهیم آن، به ویژه سرشت انقلابی دیالکتیک، قرار گرفتم که بلافاصله «مارکسیسم ارتدکس چیست؟» را ترجمه و منتشر کردم. شاید انگیزه‌ی من با هدف لوکاچ به‌هنگام نگارش آن تا حدی مطابقت پیدا کرده بود! چنانکه خود او ابراز می‌کند: «یک تغییر بنیادین جهان ـ تاریخی در شرف وقوع بود که به یافتن بیانی نظری نیاز داشت.» 

Thursday, June 18, 2020

هگل درباره اسپینوزا



هگل درباره اسپینوزا

(برگرفته از «درسگفتارهای تاریخ فلسفه»، فصلمتافیزیک ادراکی، قسمت اسپینوزا)

همانطور که اسپینوزا در گزاره برجسته اش وضع کرده، هرآنچه متعین است دربر دارنده نفی است ، و مانند همه چیز، حتی در اندیشه نیز می توان نشان داد که معین و محدود است؛ آنچه در آن ضروری است، بر نفی استوار است. بنابراین تنها خدا مثبت ، و مؤید، و درنتیجه جوهر ی یکتاست. برعکس ، همه چیزهای دیگر فقط تعدیلات این جوهر هستند و درخود و برای خود هیچ اند. تعین یا نفی ساده فقط به شکل تعلق دارد ، اما از جنبه تعین یا منفیت مطلق، که شکلِ مطلق است، مسئله کاملاً متفاوت است. از چنین نقطه نظری، همسان نفیِ نفی ، و بنابراین تأیید حقیقی است. اما این لحظه خودآگاهی منفی، حرکت دانش ، که راه خود را در اندیشه دنبال می کند، در فلسفه اسپینوزا مطمئناً فاقد محتوا استنفیِ نفی ، یک تضاد است، چراکه نافی را در قامت یک تعین ساده، نفی می کند؛ از یک سو تصدیق است ، اما از طرف دیگر یک نفی واقعی است. ودر اسپینوزا، این تضاد ، که به مرتبط با خِرد است، مشهود نیست - فاقد شکل بیکران، روحانی و آزادی است. بنابراین، چون در اسپینوزا نفی صرفاً بوجهی یک جانبه ادراک می شود ، در نظام او اصل ذهنیت 

Wednesday, June 3, 2020

واپسین کلام بوخارین


Public
Public
واپسین کلام بوخارین
دانسته است که طی یکسال و چند ماهی که بوخارین در زندان «لوبیانکا» بسر برد، آثار ارزشمند و اشعار بسیاری به قلم کشید. بوخارین، «جوان طلایی حزب» بود، در وصیتنامه لنین اینگونه توصیف شده بود: «بوخارین نه فقط با ارزش ترین و مهم ترین تئوریسین بلکه به حق محبوب ترین فرد در کل حزب است.»
بوخارین پیش از تیرباران شدن در ۱۵ مارس ۱۹۳۸، در نامه ای به استالین درخواست کرده بود:
« احتمالا این آخرین نامه ایست که از من دریافت می کنی…چنانچه قرار است حکم مرگ دریافت کنم، از تو خواهش می کنم، مرا تیرباران نکن. درعوض اجازه بده در سلولم زهری بنوشم… به من رحم کن… اجازه بده با زن و بچه ام خداحافظی کنم…کوبا [نام استالین] علیرغم تمام دردسرها، با چشمانی گریان می نویسم که وجدان من پاک است. برای آخرین بار از تو طلب بخشایش می کنم ( صرفا در قلب تو نه غیرِ آن)…بدرود ابدی. از این مفلوک با شفقت یاد کن.» ن. بوخارین
عکس زیر: بوخارین و همسرش آنا لارینا

جورج لوکاچ در اسارت استالین


جورج لوکاچ در اسارت استالین
۲۹ ژوئن ۱۹۴۱. پاسی از شب گدشته بود. درساعت ۳ صبح پلیس سیاسی درخانه لوکاچ را کوبید و وارد شد. چند مامور پس از بهم ریختن خانه، و به سرقت بردن نوشته های لوکاچ، او را دربرابر چشمان بهت زده همسرش «گرترود» و دخترش «آنا» دستگیر کردند.

مقصد: سلول انفرادی در زندان مخوف «لوبیانکا»!  افراد بسیاری - همچون بوخارین، زینوویف، کامنوف - پس از وردود به لوبیانکا تیرباران شده بودند. فرمان استالین ساده بود: دستگیر کن، شکنجه کن، اعتراف بگیر، حکم را صادر کن و به جوخه تیر ببند!