"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Sunday, November 28, 2021

پدیدارشناسی روح به روایت هگل جوانِ جورج لوکاچ

 پدیدارشناسی روح به روایت هگل جوانِ جورج لوکاچ

 

پیشگفتار

 

«پس از آنکه همه چیز گفته و انجام شد، نهایتا در فلسفه ی غرب تنها سه اندیشمند واقعا سترگ وجود خواهند داشت که قابل قیاس با سایرین نیستند: ارسطو، هگل و مارکس»

مصاحبه ی لوکاچ با پری اندرسون، «نیو لفت رویو»، شماره ی ژوئن-اوت ۱۹۶۸

 

هگل جوان جورج لوکاچ پژوهشی کاملا بدیع و وسیع است که در پاییز ۱۹۳۸نگاشته شده بود اما در آستانه ی جنگ جهانی دوم، امکان انتشار نیافت. لوکاچ با یک « تجدید نظر کامل»، این اثر را در سال ۴۸-۱۹۴۷ منتشر کرد. سپس در سال ۱۹۵۴ به همراه یک پیشگفتار جدید و اندک تغییراتی در متن، در آلمان شرقی تجدید چاپ شد. اما با اینکه بیش از ۸۰ سال از نگارش هگل جوان می گذرد، پژوهش نسبتا جامع لوکاچ یکی از منابع اصلی سیر تکوین آرای هگل جوان است که به دیده ی نویسنده ی متن کنونی، هنوز تازگی خود را از دست نداده است. لوکاچ فرآیند شکل گیری نخستین «سیستم» هگل را با دقتی کم نظیر از برن (۹۶-۱۸۹۳) و فرانکفورت (۸۰۰-۱۷۹۷) شروع کرده تا ینا (۰۳-۱۸۰۱) دنبال می کند و کل اثر را با بررسی پدیدارشناسی روح (۱۸۰۷) به پایان می برد. در این مسیر با منابع نسبتا محدودی که در آن زمان قابل دسترس بود، موفق به کشفیات جدیدی می شود که هنوز اعتبار خود را از دست نداده اند.

 

Monday, November 15, 2021

فرازهایی از مقدمه‌ی هگل بر «درس‌گفتارهای تاریخ فلسفه»

 

فرازهایی از مقدمه‌ی هگل بر «درس‌گفتارهای تاریخ فلسفه»

 

«دقت شود: پرسش بر سر وجود حرکت نیست، بلکه بر سر چگونگی تجسم آن در منطق مفاهیم است»

لنین، دفترهای فلسفی، چکیده‌ی درس‌گفتارهای تاریخ فلسفه، آثار، ۳۸:۲۴۷

[اشاره‌ی مترجم: «تاریخ فلسفه»، «فلسفه‌ی تاریخ» نیست. هگل در «فلسفه‌ی تاریخ»، رخدادهای بالفعل تاریخی را به شیوه‌ای انضمامی، به تصویر می‌کشد. اما در «تاریخ فلسفه»، عصاره و شیرازه‌ی آن وقایع تاریخی را در عرصه‌ی نظری، در اندیشه، مجسم می‌کند.]

رخدادها و اعمال این تاریخ به گونه‌ای است که شخصیت و منش فردی به میزان زیادی در محتوا و موضوع آن وارد نمی‌شود. از این جهت، تاریخ فلسفه در تقابل با تاریخ سیاسی قرار می‌گیرد که در آن فرد برحسب ویژگی، خلق و خوی، استعدادها، علایق، قوت یا ضعف شخصیت خود و به‌طور کلی برحسب آنچه که از طریق آن یک فرد است، موضوع اعمال و رخدادها است. در فلسفه، هرچه فردی خاص، سترونی‌ها و شایستگی‌های او کم‌تر باشد، تاریخ بهتری است؛ و هر چه بیشتر با اندیشه‌ی آزادانه و با شخصیت جهانی انسان به‌مثابه انسان سروکار داشته باشد، اندیشه‌ای که فاقد ویژگی خاص است، خود را به‌عنوان سوژه‌ای مولد نشان می‌دهد

Wednesday, November 3, 2021

کارل مارکس و چشم انداز انقلاب در جوامع پیشاسرمایه داری

  

کارل مارکس و چشم انداز انقلاب در جوامع پیشاسرمایه داری

 

۱ - پیشگفتار

 

«جنبش‌های فکری‌ای که اکنون در روسیه در حال وقوع است در واقع نشانه‌ی جوشش‌هایی است که در زیر سطح، در اعماق جریان دارند. اندیشه‌ها همواره با تارهایی نامرئی با بدنه‌ی مردم پیوند دارند.»

جشن الغاء سرواژ، ۱۸۶۱

مارکس، نامه به زیگفرید مایر، ۲۱ ژانویه ۱۸۷۱

 

دقایق متغیر تاریخی در هر دوره‌ای جنبه‌های نوینی از سپهر اندیشه‌ی مارکس را به روی صحنه‌ی تاریخی می‌آورند. این ابعاد نوین هم در زمان حیات خود مارکس و هم پس از مرگ او به وضوح قابل تشخیص است. تا آنجا که به خودِ مارکس مربوط می‌شود، هم تحولات بی‌وقفه در شرایط مادی و هم ظهور و حضور یک سوژه‌ی نوین و به‌ویژه پراکسیس آن سوژه در صحنه‌ی تاریخ است که هسته‌ی اصلی خود-انکشافیِ مارکسیسمِ مارکس را رقم می‌زند. نکته‌ی کلیدی، جذب تاریخی که همواره در حال شدن است در پیکربندی اندیشه‌ی دیالکتیکی-تاریخی مارکس است. به‌عنوان نمونه، تا پیش از ظهور یک جنبش انقلابی در ایرلند علیه سلطه‌ی انگلیس، مارکس استقلال ایرلند را پس از وقوع انقلاب اجتماعی در انگلیس امکان‌پذیر می‌دانست. اما بعد نظر خود را عوض کرد.