"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Monday, June 28, 2021

از تعینات 'بازتابی' و تعینات 'مفهومی' تا 'ایده'


بازخوانی فصل اول کاپیتال یک

از تعینات 'بازتابی' و تعینات 'مفهومی' تا 'ایده'

 

۱  پیشگفتار

موضوع نوشته‌ی حاضر شناسایی رابطه‌ی شکل کالایی با شکل ارزشی و نیز ارزش مبادله است. طبعاً فصل اولِ کاپیتال ۱ محور اصلی چنین مبحثی است. اما برای نشان دادن رابطه‌ی فصل نخست با فصل‌های بعدی، به ترتیب فصل سوم، دوم و سپس فصل نخست به‌عنوان نقطه‌ی عزیمت برگزیده شده است. در عین حال برخلاف پژوهش‌های سده‌ی کنونی، این نوشته رابطه‌ی علم منطق هگل و کاپیتال را بررسی نخواهد کرد.

در واقع، این مقاله صرفاً مدخلی برای ورود به مباحث جاری بین دو گرایش نظری است. یکی گرایشی است که بدون انکار نقش کلیدی روابط تولیدی، بر ارزش مبادله به‌عنوان معیار سنجش جامعه‌ی سرمایه‌داری تکیه می‌کند؛ و دیگری گرایشی که تولید ارزش و از آن‌جا شکل ارزشی را به موضوع محوری پژوهش‌های خود تبدیل کرده است. دغدغه‌ی گفتار کنونی بررسی این مهم است که هردوی آن گرایش‌های متباین و بعضاً متضاد، تا حدی با مضامین و مفاهیم کاپیتال فاصله پیدا کرده‌اند. بااین‌حال، روش جستار کنونی جدلی نیست بلکه تلاشی است که تا در حدّ توان، نقد را بر زمینه‌ای مثبت و کنکاش در خوانش و تفسیر متن ارایه کند.[1]

 

Wednesday, June 16, 2021

شناسایی عناصر «جامعه‌ی بدیل» در گروندریسه

  

شناسایی عناصر «جامعه‌ی بدیل» در گروندریسه

 

بخش نخست: درآمد

نوشته‌ی حاضر جست‌وجویی برای یافتن نسخه‌ای حاضر و آماده برای جامعه‌ی بدیل نیست.[1] چنین چیزی نه در «گروندریسه» و نه در دیگر آثار مارکس یافت می‌شود. همچنین، متن کنونی، طراحی مسیر حرکت و تکوین جامعه‌ی پساسرمایه‌داری، و یا به‌اصطلاح «مراحل دوران گذار» نیست. ازاین‌رو، بیشتر با عرصه‌ی مفهومی مختصات جامعه‌ی بدیل سروکار دارد. یعنی به عوض تشریح وجوهی انضمامی، بر «قدرت تجرید» مارکس تکیه دارد. مفاهیمی که هنوز به فعل درنیامده باشند، و همچون امکانی در بطن شرایط موجود نهفته باشند، بنا به ضرورت، از ساحتی تجریدی برخوردارند. اما تجریدات مارکس، خیال‌پردازی درباره‌ی جامعه‌ی بدیل نیست، بلکه از راه درگیری با امر واقع و نقد ایجابی آنچه هست، منتج شده‌اند. هنگامی که خودِ امر واقع تضادمند باشد، عوامل فرآروی از آن نیز در خودِ آن قابل جست‌وجوست. 

Sunday, June 6, 2021

کمون پاریس و مفهوم «جامعه‌ی بدیل»

 «کمون پاریس و مفهوم «جامعه‌ی بدیل


درآمد

«جناب واگنر گفته است: 'نظریه‌ی ارزش' مارکس، سنگ‌بنای نظام سوسیالیستی اوست. اما از آن‌جا که من هرگز 'نظامی سوسیالیستی' نساخته‌ام، این فانتزی صرفاً اثر واگنر است.»

مارکس، «یادداشت‌ها درباره‌ی واگنر»، ۱۸۸۱

 

گفتاورد بالا یکی از آخرین نوشته‌های مارکس است.[1] آنچه در این نوشته شگفت‌آور است، شباهت کاملش با چشم‌انداز مارکس جوان است. مارکس پس از بسته شدن «راینیشه زایتونگ»، پیش از ورود به پاریس، در دوره‌ی اقامت کوتاه ولی پربارش در کروزناخ، نامه‌ای به آرنولد روگه (سپتامبر ۱۸۴۳) می‌نویسد و طرح کلی گرایش خود را پرداخته می‌کند. بازخوانی این نامه، دست‌کم به این نویسنده نشان داده است که مارکس تا آخر عمر به مبانی نظری آن پایبند ماند. چندین نکته‌ی مهم در این نامه بیان شده است که جای تأمل دارد: 

یادداشت ها در باره ی آدولف واگنر (۱۸۸۱)

  

یادداشت ها در باره ی آدولف واگنر (۱۸۸۱)

(مجموعه آثار مارکس و انگلس به انگلیسی، چلد ۲۴، ص ۵۳۰)


آخرین عکس مارکس، الجزایر، ۱۸۸۲

 

(یادداشت مترجم: متن زیر گزیده ای از دستنوشته ی مارکس است. امید است که این نوشته برای روشن کردن رابطه ی کالا و شکل ارزشی که از آن مشتق شده است، دستکم پرسش هایی ایجاد کند.)

 

 

ارزش. از نظر آقای واگنر ، نظریه ارزش مارکس سنگ بنای سیستم سوسیالیستی اوست (ص ۴۵). از آنجا که من هرگز "سیستمی سوسیالیستی" ایجاد نکرده ام ، این از خیالات واگنر است، شوفل و سایرین.

 

آقای واگنر همچنین فراموش می کند که برای من موضوع نه "ارزش" و نه "ارزش مبادله" ، بلکه  کالا می باشد.