«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل
«تحلیل هگل از سیلوژیسم – فرد، خاص، عام – یادآور اقتباس مارکس از هگل در فصل اول [کاپیتال] است.»
لنین، «چکیدهی علم منطق»، (مجموعه آثار، ۳۸:۱۷۸)
چکیده
"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx
فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس
«دیالکتیک مفهوم» در نزد مارکس و هگل
«تحلیل هگل از سیلوژیسم – فرد، خاص، عام – یادآور اقتباس مارکس از هگل در فصل اول [کاپیتال] است.»
لنین، «چکیدهی علم منطق»، (مجموعه آثار، ۳۸:۱۷۸)
چکیده
رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی
درآمدی بر کتابنامهی مارکس
از نامهی جنی مارکس وستفالن به فردریش سورگ، ۲۱ ژانویه ۱۸۷۷ (مجموعه آثار مارکس و انگس، ۴۵:۴۴۵)
گسترهی پژوهشهای مارکس «مؤخر» در عرصههای گوناگون فنی، علمی، فرهنگی، و تاریخی-سیاسی، چنان همهجانبه است که هریک از آنها بهخودی خود نیازمند یک بررسی جداگانه است.[1] متأسفانه با گذشت بیش از نیمقرن از انتشار رونوشت «دفترهای قومشناسی» مارکس توسط لورنس کریدر، این مجموعه هنوز به هیچ زبانی ترجمه و ویراسته نشده است. بخش عمدهی پژوهشهای تاریخی-سیاسی مارکس - از استرالیا تا هندوستان، و از الجزایر تا امریکای شمالی و جنوبی - به روابط اجتماعی و مالکیت اشتراکی بر زمین میپردازد، اما همهنگام سامانهی سیاسی متناسب با آن روابط و فرایند فروپاشی مالکیت جمعی پس از ورود استعمارگران انگلیسی و فرانسوی را بررسی و نقد میکند.
«آزادی مارکس از اسارت «مارکسیستها
«آنچه آشناست دقیقا از آنجا که آشناست، ناشناخته است»
هگل
مقدمه
مگر «مارکسیستها» مدتهای مدید اقتصاد بابرنامه، حذف سرمایهدار خصوصی، و تمرکز ابزار تولید در دست دولت را بهعنوان سوسیالیسم معرفی نمیکردند؟ مگر هدف سوسیالیسم را رفع تضاد بین تولید جمعی و تملک خصوصی معرفی نمیکردند؟ ما در دوران متفاوتی بهسر میبریم.
«انقلاب فلسفی هگل، در بندهای پایانی «فلسفه روح»، کتاب نهایی «دانشنامهی علوم فلسفی
سوژه، جسم و پراکسیس انسانی
«کلِ حرکت تاریخ، همانطور که کنش بالفعل پیدایشِ آن – کنش زایش موجودیت تجربیاش – و نیز به لحاظ شعور اندیشمندانهی آن، فرایند ادراک شده و آگاهانهی شدنِ آن است.»
دانسته است که مارکس به فویرباخ خرده میگیرد که او «از فرایند تاریخی تجرید حاصل میکند.» ازاینرو، ذات انسان را «صرفا بهعنوان ''نوعیت'' افراد جداگانهای ادراک میکند که بهطور طبیعی متحد شدهاند.» جایگاه این «ماتریالیسم مکاشفهای»، «جامعهی انسانی، یا انسانیت اجتماعی» نیست، بلکه «فردِ واحد» است. (مجموعه آثار، ۵:۴) اما، «برای انسان سوسیالیست، کلیتِ باصطلاح تاریخ جهانی، هیچ چیز نیست بهجز آفرینش انسان توسط کارِ انسان.»
مفهوم «حیات» از منظر هگل
(برگرفته از «منطق»، کتاب اول «دانشنامهی علوم فلسفی»، ''آموزهی مفهوم''، قسمت ''ایده''، زیرعنوان ''حیات'' یا ''زندگی''، بندهای ۲۱۵ تا ۲۲۲. این ترجمه از متن انگلیسی ویلیام والاس انجام شده است. انگیزهی اصلی این ترجمه، ادامهی گفتگو با دوستی فرهیخته در بارهی مفهوم جسم یا بدن در اندیشهی هگل است.)
بند ۲۱۵
ایده، اساسا یک فرایند است، چون فقط تا آنجا که منفیت مطلق است و به همین دلیل دیالکتیکی است، همانندی مطلق و آزاد مفهوم است. ایده، مسیر دورانی حرکت است که در آن مفهوم، در ساحت جامعیتی که همانا فردیت است، بهخود سرشت عینت و نیز ضدِ آن را اهدا میکند؛ و این برونبودگی که جوهرش مفهوم است، توسط دیالکتیکی درونمان، راه خود را به سوبژکتیویته بازمییابد.
رایا دونایفسکایا
رزا لوکزامبورگ بهعنوان فمینیست؛
گسست با یوگیشه
(فصل هفتم کتاب «رزا لوکزامبورگ، جنبش آزادی زنان، و فلسفهی انقلاب مارکس»، اثر رایا دونایفسکایا، ۱۹۸۲)
هرمن ملویل، «محرم اسرار»
لوکزامبورگ بهمحض ورود به آلمان، با اینکه یک نظریهپرداز، سردبیر نشریهای لهستانی و نیز یک فعال بود، بهدرستی از اینکه سوسیالدموکراسی آلمان او را به تنگنای بهاصطلاح مسألهی زن محدود کند امتناع ورزید، توگویی این تنها جایی است که او به آن «تعلق» دارد. متأسفانه طرزتلقی بسیاری در جنبش آزادی زنان امروز، روی مخالف همان سکه است، چراکه ازآنجا که بهزعم آنها او دربارهی زنان «تقریباً هیچ چیز» برای گفتن نداشت، این انقلابی بزرگ را نادیده میگیرند.
مارکس و انقلاب کبیر فرانسه
مقدمه
«تاریخ انقلاب فرانسه که از سال ۱۷۸۹ آغاز شد، در ۱۸۳۰ به پایان نمیرسد.»
مارکس، خانواده مقدس، (مجموعه آثار، ۴:۱۲۴)
با گذشت بیش از ۲۳۰ سال از انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹)، مناقشه پیرامون چگونگی شکلگیری، مضامین و اثرات درازمدت آن هنوز پایان نیافته است. تاکنون صدها بلکه هزاران کتاب و رساله دربارهی نخستین انقلاب فرانسه نگاشته شده و کماکان در حال نگارش است.[1] با اینکه انقلاب فرانسه یک رخداد جهان-تاریخی است، مارکسیستهای پسامارکس اغلب توجه کمتری به آن کردهاند. آنها ظاهراً با این تعبیر که آن «عظیمالجثهترین انقلابی که تاریخ تاکنون شناخته است» (ایدئولوژی آلمانی، مجموعه آثار، ۵:۱۹۳) صرفاً انقلابی بورژوایی است، شاید بهدرستی بهطور عمده انقلابهای ۱۸۴۸، بهویژه کمون پاریس (۱۸۷۱) و طرزتلقی مارکس از آن انقلابها را تجزیه و تحلیل کردهاند.
کارل مارکس در کروزناخ
مارکس جوان در ماه مه ۱۸۴۳ در ۲۵ سالگی به قصد ازدواج با جنی فون وستفالن و ماه عسل، از کلن به کروزناخ میرود، و در ۱۲ ژوئن با جنی ازدواج میکند. پیش از آنکه بههمراه همسرش راهی پاریس شود، تا ماه اکتبر همان سال در خانهی مادر جنی، کارولین فون وستفالن، اقامت میکند. مارکس که با یک چمدان که شامل ۴۵ جلد کتاب بود وارد کروزناخ شده بود، طی اقامت ۶ ماههی خود در آنجا ۵ دفتر یادداشت از خود بهجا میگذارد که به «دفترهای کروزناخ» معروف است. این دفترها در جلد دوم مگای ۱ در این لینک قابل دسترسی هستند.[1] درپایان این نوشته نمایهی نسبتاً کامل آثار تاریخی-سیاسیای که مارکس در «دفترهای کروزناخ» مطالعه و از آنها گزیدهبرداری کرده بود برای علاقمندان درج شده است. برای نمونه کافی است در اینجا بهجز هگل، به نویسندگان برجستهای چون ژان ژاک روسو، نیکولو ماکیاولی، توماس همیلتون، شارل مونتسکیو، و رنه شاتوبریان