"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Tuesday, August 24, 2021

فلسفه چیست؟ انقلاب چیست؟

  

اندیشه‌هایی نه‌چندان بی‌قاعده درباره‌ی:

فلسفه چیست؟ انقلاب چیست؟[1]

۱۹۷۹؛ ۱۹۱۹-۱۹۱۷؛ ۱۸۵۰-۱۸۴۸

1

اگر همراه با هگل بگوییم که فلسفه «مطالعه‌ی فکورانه‌ی چیزهاست» (بند ۲)، این سخن چه‌بسا تجریدی و ساده به نظر می‌رسد.[2] این سخن مسلماً بیش از حد ساده می‌نماید، چنانچه هم‌هنگام ابراز شود «طبیعت به هر شخص قوایی ذاتی برای اندیشیدن بخشیده است. اما اندیشه تنها چیزی است که فلسفه به‌عنوان شکل مناسب فرآیند خود مدعی آن است...» (بند ۵) اما هنگامی که تشخیص می‌دهیم این مقدمه‌ی دانش‌نامه‌ی علوم فلسفی است که پس از انقلاب فرانسه نگاشته شده است، انقلابی که «انقلابی مداوم» و بالفعل را عمومیت بخشید این‌که هیچ انقلابی هرگز پرده‌ی نخستین نیست  آن‌گاه می‌توانیم شروع به درک مفهوم «نفی دوم» هگل کنید و این صرفاً یک شروع است و بس. علاوه بر این، هگل حتی پس از پدیدارشناسی ذهن، حتی پس از علم منطق، حتی پس از آن‌که کوشید به جمع‌بندی کل آثارش بپردازد که شامل ۲۵۰۰ سال تاریخ فلسفه است، بیان گویا و واضح «نفی دوم» را چندان آسان نیافت. آن‌گاه تازه می‌فهمیم که چرا وقتی هگل از فلسفه صحبت می‌کند، یک انتزاع نیست. حتی هنگامی که آن را به اندیشه و نه فعالیت محدود می‌کند، در همان مقدمه نتیجه می‌گیرد که:

Saturday, August 7, 2021

سهمی در بازنمایی زمینه‌ی نظری جلد سوم کاپیتال

سهمی در بازنمایی زمینه‌ی نظری جلد سوم کاپیتال

 

«اندیشه‌ها همواره با تارهایی نامرئی به پیکره‌ی مردم متصل‌اند»[1]

مارکس

 

۱  طرح بستر کلی گفتار

سرمایه‌داری جهانی طی دهه‌ی گذشته با دو بحران فلج‌کننده‌ی اقتصادی مواجه بوده است. یکی از ویژگی‌های سقوط مالی سال ۲۰۰۸ آهنگ بسیار کند خروج از بحران بود. در واقع تراکم و تمرکز سرمایه در دنیای امروز به قدری شرکت‌ها و مؤسسات مالی را عظیم‌الجثه کرده است که دولت‌های سرمایه‌داری با دخالت خود مانع از ورشکستگی آن‌ها می‌شوند. درحالی که سیر عادی خروج از رکود در دوران‌های پیش توأم با انهدام سرمایه و بازخرید آن‌ها با قیمت‌هایی نازل و از آن‌جا هموار کردن مسیر افزایش نرخ سود بود. اما علی‌رغم سخاوتمندی جسورانه‌ی خزان‌ داری دولت‌های سرمایه‌داری با دارایی‌های مردم با هدف نجات بانک‌ها و مؤسسات مالی، پول بادآورده‌ی آنها به بازگشت سرمایه به فرآیند بازتولید گسترده‌تر منجر نشده است.