"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Tuesday, February 9, 2021

مارکس، سکولاریسم و جامعه‌ی مدنی

 

مارکس، سکولاریسم و جامعه‌ی مدنی

در گيرودار شرايط متلاطم کنونی، درحالی که در تلاش هستیم از تحمیل نظريه‌های خودمحدودكننده‌اى همچون «جمهورى ایرانی» يا الگوهاى دولت‌گرايانه‌ی مشابه به عموم پرهیز كنيم، گرايش‌های نظری گوناگونى پيدا شده‌اند كه بعضاً زاده‌ی همين شرايط عينى و ذهنى جديد هستند. این گرایش‌ها با شروع از یک کل انتزاعی، همچون «وطن» یا «ملت»، و غیره، از حرکت‌های اعتراضی اخیر، یک مجموعه واحد و تفکیک‌ناپذیر ترسیم می‌کنند، بدون آنکه به تعین‌های ساده‌تری مانند مطالبات معین طبقات اجتماعی راه باز کنند. «ایران» نه یک کل یکپارچه که «وحدت اضداد» است!

پس لازم است، به‌عنوان معضل نظری فعلى بپرسيم: نقد اجتماعى از كجا بايد آغاز كند؟ آيا آن طيف وسيعى كه در مجموع هويتى «سكولار» دارند بايد با نقد ذهنيت مذهبى، و يا نقد دين به‌خودى خود شروع كنند؟ آيا مى‌توان مشكلات به‌واقع دنيوى را به امور دينى تقلیل داد؟ به‌خصوص کسانی که  براى دين منشأیى «سماوى» قائل نيستند، با تناقضات زمينى و تعارضاتى كه به جوهر هستى اجتماعی انسان مربوط مي‌شود، چگونه بايد برخورد كنند؟ آيا نيل به يك جامعه‌ی سكولار غايتى در خود است؟ شاید به‌جاى آن‌كه عجولانه به يك مقوله‌ی مجرد و عام تكيه كنيم و توسط آن وهله‌ی كنونى را قالب‌گيرى نمایيم، بهتر باشد چنين مقوله‌اي را با مضمونى انسانى پر كنيم. اجازه دهيد تا حد ممکن به چالش زمان خود پاسخی كامل‌تر دهيم به‌نحوی كه از مطالبات معين و مشخص فاصله‌گيرى نكند. دقيقاً زماني كه در آستانه‌ی يك دوره‌ی گذار نوين هستيم، بيش از هر زمان دیگری به روش جديد فكرى نیاز داریم.