"All our invention and progress seem to result in endowing material forces with intellectual life, and in stultifying human life into a material force." – Karl Marx

فقط وقتيكه فرد بالفعل انسانى، شهروند تجريدى را به خود بازگردانده باشد...وقتيكه قدرت اجتماعى خود را طورى ادراك و سازماندهى كرده باشد كه ديگر نيروى اجتماعى همچون قدرتى سياسى از او جدا نشود، فقط در آنموقع است كه رهايى انسانى كامل ميگردد.-- کارل مارکس


Monday, April 17, 2023

 پیش‌نویس مقاله‌‌ای ‌درباره‌ی کتاب فردریش لیست: «نظام ملی اقتصاد سیاسی»

 

نوشته‌ی: کارل مارکس

ترجمه‌ی:  علی رها

 

توضیح: متن پیش‌رو برگرفته از ترجمه‌ی انگلیسی پیش‌نویس مقاله‌ای است که در جلد چهارم مجموعه‌ آثارمارکس و انگلس سپتامبر ۱۸۴۵ منتشر شده است. این مقاله نقدی است بر کتاب فریدریش لیست (۱۸۴۶-۱۷۸۹)، اقتصاددان آلمانی، Das nationale System der politischen Oekonomie, Stutgard, 1841 . این مقاله بنا بر گزارش ویراستار انگلیسی به‌تازگی کشف شده و نسخه‌ی اصلی آن نزد نوه‌های جنی لانگه، دختر بزرگ مارکس، بود. به هرحال، چندین صفحه‌ی این مقاله مفقود شده است. در متن زیر کلیه‌ی عبارات درون دو ابرو از خود مارکس، و درون دو قلاب از مترجم انگلیسی و گاهی فارسی است.

***

 

Wednesday, April 12, 2023

انسان‌ باوری مارکس برای امروز

 انسان‌ باوری مارکس برای امروز

یادداشت مترجم: در سال ۱۹۶۵ همایشی فلسفی-سیاسی از اندیشمندان سراسر جهان برگزار شد که سپس توسط اریک فروم در مجموعه‌ای زیر عنوان انسان‌باوری سوسیالیستی گردآوری و منتشر شد. دراین همایش اندیشمندان برجسته‌ای چون ارنست بلوخ، لوسین گلدمن، کارل کوسیک، هربرت مارکوزه، آدام شفت، لئوپولد سنگور، ایروینگ فیشر، رایا دونایفسکایا و بسیاری دیگر شرکت داشتند. متن انگلیسی این مجموعه در پیوند انتهای مقاله قابل دسترسی است. متن پیش‌ رو ترجمه‌ی مقاله‌ی رایا دونایفسکایا دراین همایش است. دونایفسکایا، فیلسوف انقلابی فقید (۱۹۸۷-۱۹۱۰)، بنیان‌گذار انسان‌باوری مارکسیستی در آمریکا و نویسنده‌ی آثاری چون «مارکسیسم و آزادی»، «فلسفه و انقلاب»، و «رزا لوکزامبورگ، جنبش رهایی زنان، و فلسفه‌ی انقلاب مارکس» است.

Tuesday, April 11, 2023

آموزه‌هایی از مارکس در ۱۴ مارس

 آموزه‌هایی از مارکس در ۱۴ مارس

 

آیا ۱۴۰ سال پس از درگذشت مارکس کماکان می‌توان از او آموخت؟ پیکره‌ی ایده‌های او را نمی‌توان در یک مقاله، یک کتاب و حتی دهها کتاب خلاصه کرد. بیوگرافی واقعی مارکس، یک بیوگرافی نظری است. 

 

شاید برای شروع بتوان طرحی متفاوت ارایه کرد؛ اما فقط به‌عنوان نقطه‌ی شروع و بس. مثلا آیا تاکنون به ذهن کسی خطور کرده است که مسیر حرکت و دیالکتیک خود-تکاملی مارکس را با میانجی‌گری کلیه‌ی مقدمه ها، پیش‌گفتارها و پی‌گفتارهای او دنبال کند؟ این به خودی خود یک طرح کامل است که بی‌تردید زمان می برد و نیازمند پژوهش است. 

فقر و جنایت در: ''دولت نمونه'' بلژیک

 فقر و جنایت در: ''دولت نمونه'' بلژیک

کارل مارکس: «نیو راینیشه زایتونگ»، شماره ۶۸، ۷ اوت ۱۸۴۸

 

 

     کلن، ۶ اوت. اجازه دهید یکبار دیگر به بلژیک نظر افکنیم، به ''دولت نمونه'' مشروطه ی ما، به الدورادوی[1] [El Dorado] سلطنتی با گسترده ترین مبنای دموکراتیک، دولتمردان برلین و مایه ی افتخار «کلنیشه تسایتونگ».

 

     برای شروع، اجازه دهید به وضعیت اقتصادی نگاه کنیم که قانون اساسی بسیار تمجیده شده ی آن صرفا چارچوب پر زرق و برق آن را تشکیل می دهد.

 

     [نشریه ی] «مانیتور» بلژیک – بلژیک هم «مانیتور» خود را دارد – خبر زیر را در باره ی وسیع ترین رعایای لئوپولد[2] [Leopold] درج کرده است: مسکنت.

 

ارباب و بنده

 ارباب و بنده

برگزیده ای از فصلی با همین نام در پدیدارشناسی ذهن هگل

 

     [یادداشت: از آنجا که فصل معروف «ارباب و بنده» نزاع آن اضداد را به سان مبارزه ی مرگ و زندگی ترسیم کرده و در این فرآیند وحشت بنده از فرمانروای مطلقه را به ضد خود تبدیل کرده به خود-آگاهی می رسد، این فصل دائما در نقاط عطف تاریخی به روی صحنه می آید. کلیه ی کوشندگانی که امروز جان خود را به خطر انداخته اند، با مبارزات انقلابی خود، فصل جدیدی را به روی آزادی گشوده اند. آنها با سردادن فریاد «زن، زندگی، آزادی»، تاریخ سازند – آنها هم معمار و هم نگارنده ی تاریخ اند. فرآیند «شدن» تاریخ اینگونه است.]

سهمی در بازنمایی 'قطعه ماشین ها' در «گروندریسه»

 سهمی در بازنمایی 'قطعه ماشین ها' در «گروندریسه»

 

مقدمه

 

گروندریسه، نه کاپیتال است و نه 'اولین پیش نویس' آن، اما از جهاتی، افق بی کران آن حتی از کاپیتال نیز فراتر می روند. چنانچه آن را در پرتو دستاوردها و نوآوری های کاپیتال بررسی کنیم، بی تردید کاستی های بسیاری در آن خواهیم یافت – چه در رابطه با مفهوم بدیع کار دوگانه (کار مجرد و کار مشخص)، چه در ارتباط با شکل ارزشی و خصلت بتواره ی کالا، ترکیب ارگانیک سرمایه، و الخ. با این وجود، گروندریسه نقطه ی عطفی در شکوفایی و فرایند تکوین نظری مارکس است که ماحصل قریب به یک دهه پژوهش است، که به قول مارکس «به شکل تک نویسی برای پالایش افکارم در دوره های بسیار متفاوتی نگاشته شده اند.» اگر کاپیتال ثمره ی بیش از ۲۰ سال (۱۸۸۳-۱۸۶۱) تلاشی پیگیر است که دست آخر ناتمام ماند، گروندریسه معرف انفجار خودانگیختگی ذهنی خلاق است که ۸۰۰ صفحه را بدون انقطاع در ظرف ۶ ماه به قلم کشید. درست لست که به قول مارکس این یک «پیش نویس نامرتب» [rohentwurf] است، اما به هیچ وجه آنگونه که برخی استدلال می کنند، نمودار «اندیشه ورزی بی میانجی» و یا «بی واسطگی حس و اندیشه» نیست.

کارل مارکس در باره ی ''مجازات اعدام''

 کارل مارکس در باره ی ''مجازات اعدام''

 

«نیویورک دیلی تریبون»، فوریه ۱۸۵۳

 

     «تایمز» در ۲۵ ژانویه، زیر عنوان ''حلق آویز کردن ناشیانه''، شامل مشاهده ی زیر است:

     

     ''اغلب در این کشور اظهار شده است که به دنبال یک اعدام در ملاء عام، عموما بلافاصله مواردی چون مرگ به واسطه ی حلق آویز کردن – چه توسط خودکشی یا تصادفی – صورت می پذیرد، که نتیجه ی تاثیر نیرومندی است که اعدام یک مجرم سرشناس در اذهان بیمار و نابالغ ایجاد می کند.''

 

     موارد چندی را که «تایمز» در توضیح این اظهار نظر ادعا می کند، یکی مربوط به یک دیوانه در شفیلد است که پس از گفتگو با دیوانگان دیگر در ارتباط با اعدام باربور، با حلق آویز کردن خود، به هستی خود پایان بخشید. مورد دیگر، پسر ۱۴ ساله ای است که اونیز خود را حلق آویز کرد.

مارکس درباره‌ی حکم اعدام

 حکم اعدام: دولت هانسمان و لایحه ی جزایی فرتوت پروس

 

کارل مارکس، «نیو راینیشه تسایتونگ»، شماره ی ۶۵، ۳ اوت ۱۸۴۸

 

     کلن، ۳ اوت: ما قبلا بارها گفته بودیم که دولت هانسمان [Hansemann] [1]از هر راه ممکن وزارت بودلسویچ [Bodelschwingh][2] را می ستاید. از پسِ تایید انقلاب، تایید وضعیت کهنه ی دولت پروس فرا می رسد. چنین است راه و رسم دنیا.[3]

 

     اما جناب هانسمان به چنان فضیلتی نایل شده است که حتی از دسته از اعمال آقایانی مانند بودلسویچ، ساویگنی [Savigny][4] و همپالکی هایشان تمجید می کند؛ اعمالی که او در دوره ای که نماینده ی راین در مجلس محلی بود با شور عظیمی با آن پیکار می کرد. این دستاوری است که قطعا توطئه گران پوتسدام [Potsdam camarilla][5] روی آن حساب نکرده بود. ولی با این وصف! لطفا مقاله ی زیر که در آخرین شماره ی «آنزیگر دولتی پروس»[6] منتشر شده است را بخوانید:

«پان-اسلاویسم و جنگ کریمه»

 «پان-اسلاویسم و جنگ کریمه»

 

نویسنده: فردریش انگلس

منبع: مجموعه آثار مارکس و انگلس (۱۴:۱۵۶)

مترجم: علی رها

 

(پیش نویس مترجم: بنا به درخواست و تایید مارکس، انگلس مقاله ی زیر را در دو قسمت در آوریل ۱۸۵۵ به قلم کشید. این مقاله ابتدا در نشریه ی «نیو اوردر زایتونگ» (۲۱ و ۲۴ آوریل ۱۸۵۵) و سپس در «نیویورک دیلی تریبون» (۵ و ۷ مه ۱۸۵۵) با تغییر عنوان مقاله و دستکاری در متن، منتشر گردید. مارکس در ۱۷ آوریل ۱۸۵۵ در نامه ای که به همراه این مقاله به ویراستار «تریبون» ارسال کرده بود، تصریح می کند که این « ۲ مقاله، سرآغاز یک پلمیک علیه پان-اسلاویسماست. به دیده ی من، زمان آن فرارسیده است که آلمان را جدا نسبت به خطراتی که متوجه اوست آگاه سازیم.» (مجموعه آثار، ۳۹:۵۳۴)

فرازهایی از «دفترهای تدارکاتی رساله‌ی دکتری» مارکس

 فرازهایی از «دفترهای تدارکاتی رساله‌ی دکتری» مارکس

درباره‌ی افلاطون، ارسطو، هگل، سقراط و مسیح

 

کارل مارکس

ترجمه: علی‌ رها

 

یادداشت مترجم: متن پیش‌رو فرازهایی از دو دفتر از هفت دفتر تدارکاتی مارکس است. مارکس با این دفترها کار جدی پیرامون رساله‌ی دکتری‌اش را در ۱۸۳۹ آغاز کرد. ماحصل نهایی آنْ «اختلاف بین فلسفه‌ی طبیعت دموکریتی و اپیکوری»[1] بود که در آوریل ۱۸۴۱ به اتمام رساند و در همان ماه به اخذ دکترا از دانشگاه ینا نایل شد. در واقع موضوع خودِ رساله‌ی دکترا بخش نسبتاً کوچک‌تری از پژوهشی گسترده و عمیق درباره‌ی فلسفه‌ی باستان است. مارکس در نظر داشت حاصل پژوهش‌های خود را که بسیار فراتر از اپیکور و دموکریت بود منتشر کند، اما موفق نشد. متن انگلیسی دفترهای تدارکاتی مارکس حدود ۷۶ صفحه است که ترجمه‌ی من شامل ۲۰ صفحه از آن می‌شود. بخش‌هایی را که به خود رساله دکترا منتقل شده‌اند، با رجوع به ترجمه‌ی فارسی آن حذف کردم. آنچه گلچین کرده‌ام، خمیرمایه‌ی این دفترهای تدارکاتی است. ترجمه‌ی کنونی برگرفته از دفترهای دوم و ششم است که برای انعکاس افق اندیشه‌ی مارکس عامدانه از پرداختن به اپیکور و دموکریت صرف‌نظر شده است. 

از گروندریسه تا کاپیتال: فرایند تحول طرح «نقد اقتصاد سیاسی»

 از گروندریسه تا کاپیتال:

فرایند تحول طرح «نقد اقتصاد سیاسی»

چکیده

عظیم‌ترین اثر مارکس کاپیتال، با عنوان فرعی «نقد اقتصاد سیاسی»، ماحصل یک عمر تلاش پیگیر است که به گفته‌ی خودِ مارکس،[1]انگیزه‌ی نگارش آن دست‌کم از سال ۱۸۴۴ آغاز شده بود. از آن تاریخ تا زمان انتشار نخستین ویرایش جلد اول کاپیتال (۱۸۶۷)، زندگی مارکس و کار انتشار دستخوش تحولات گوناگونی می‌شود. طی این فرایند ۱۵‌ساله، هم‌گام با پالایش افکار و قوام‌یابی نظری، خطوط اصلی «کتاب اقتصاد» به مرور شکل می‌گیرد که مارکس از رئوس طرح اولیه‌ی آن برای نخستین بار در اوایل سال ۱۸۵۸ رونمایی می‌کند. 

هدف نوشته‌ی پیش‌ رو، دنبال کردن سیر تکوین طرح یا طرح‌هایی است که مارکس بین سال های ۵۸-۱۸۵۷ تا ۱۸۶۷ برای «نقد اقتصاد سیاسی» تدوین کرده بود. آنچه در زیر ملاحظه می‌کنید، به جای تعبیر و تفسیر نویسنده، این فرایند را تا حد ممکن از زبان خودِ مارکس بازگو می‌کند. منبع اصلی این بررسی، مکاتبات خود مارکس است. نویسنده‌ی متن کنونی، پیش‌تر در مقاله‌ای جداگانه، به سهم خود، سیر تکوین کاپیتال را در پرتو مکاتبات مارکس و انگلس مورد بررسی قرار داده است.[2]

 

درباره‌ی استقلال لهستان

 درباره‌ی استقلال لهستان

کارل مارکس

ترجمه‌ی علی رها

 

قسمت اول:

نامه به سوسیالیست‌های لهستانی

۲۷ سپتامبر ۱۸۸۰

 

رفقا!

لهستانی‌هایی که پس از نخستین تجزیه‌ی کشورشان از سرزمین پدری رانده شده بودند، از [اقیانوس] اطلس عبور کردند و در آن زمان به دفاع از ایالات فدرال آمریکا برخاستند. کوزیوسکو [Kosciuszko] درکنار واشنگتن می‌جنگید. در سال ۱۷۹۴، هنگامی که انقلاب فرانسه، با سرافرازی تمام و به‌سختی، با قدرت‌های ائتلاف جنگید، قیام لهستان آن را آزاد کرد. لهستان استقلال خود را از دست داد، اما انقلاب را نجات داد. لهستانی‌های فتح شده، در ارتش بی‌جامگان داوطلبانه شرکت کردند [sansculotte]، به انهدام اروپای فئودال یاری رساندند. سرانجام، در سال ۱۸۳۰، تزار نیکولا و شاه پروس که برای بازگرداندن سلطنت، بار دیگر برای تجاوز به فرانسه در حال توطئه‌گری بودند، انقلاب لهستان که امروز آن را جشن گرفته‌اید، سدّ راه آن شد. «نظم در ورشو برقرار شد.» در آن زمان فریاد «زنده‌باد لهستان»، که در تمام اروپا برخاسته بود، فقط تجلی همبستگی و احترام به پیکارگران میهن‌دوستی نبود که با خشونتی بی‌رحمانه درهم کوفته شدند؛ با چنین فریادی، با شادی از ملتی استقبال شد که  به‌رغم شوربختی برای خودش  کلیه‌ی قیام‌هایش همواره جریان ضد-انقلابی را به شکست کشاند، و فرزندان شجاعش ضدحمله‌ای پایدار برپا کردند، و در همه جا زیر پرچم انقلاب مردمی جنگیدند. از سوی دیگر، تجزیه‌ی لهستان ائتلاف مقدس را بنا نهاد که به‌مثابه‌ی پوششی برای استیلای تزار بر کلیه‌ی دولت‌های اروپایی عمل کرد. بنابراین، به این دلیل، فریاد «زنده‌باد لهستان» نشانگر: مرگ بر ائتلاف مقدس، مرگ بر حامیان روسیه، پروس و اتریش نظامی‌شده، و مرگ بر حاکمیت مغول‌ها بر جامعه‌ی معاصر بود.

۹۰ ثانیه تا صفر!

90 ثانیه تا ساعت صفر!

به‌مناسبت یکمین سالگرد جنگ اوکراین

 

بخش اول: جنگ و پاسخ «چپ»

در آستانه‌ی یکمین سالگرد یورش نظامی روسیه به اوکراین، جنبش مقاومت ملی، ادامه دارد. هم‌اکنون، جنگ ویرانگری که در ۲۴ فوریه‌ی سال پیش آغاز شد، با شدت تمام کماکان ادامه دارد. هیچ‌کس، نه طراحان جنگ در روسیه، و نه سردمداران آمریکا و ناتو، که در ذهنیت آنها عامل مادی، یعنی برتری نظامی روسیه، تعیین‌کننده بود، روی اراده و پایداری بی‌نظیر شهروندان اوکراین حساب نمی‌کردند. واکنش بلاواسطه‌ی ناتو، تشویق دولت زلنسکی به خروج و ایجاد حکومتی در تبعید بود. از سوی دیگر، رهبران نظامی روسیه با یک قشون‌کشی همه جانبه‌ی مستقیم به سوی کی‌یف، سرنگونی سریع دولت اوکراین را پیش‌بینی می‌کردند. طی یک سال گذشته، مقاومت سراسری پیر و جوان در اوکراین، ایستادگی شجاعانه‌ی شهروندان غیرنظامی در برابر پیشروی تانک‌های روسی، سازماندهی کمیته‌های دفاع محلی از پایین، کنشگری شبانه‌روزی برای آذوقه‌رسانی، درمان سربازان زخمی، و نیز شرکت فعال اتحادیه‌های کارگری و پیوستن گرایش‌های سوسیالیستی و آنارشیستی به جنبش مقاومت ملی، جهانیان را حیرت‌زده کرده است.